ترجمه تفسیر المیزان جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
اظهار مىكند در شك و ترديد بوديد. سوگندى هم كه مىخورند بدين طريق است كه مىگويند:" لا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً وَ لَوْ كانَ ذا قُرْبى" يعنى ما از شهادتى كه نسبت به گفتههاى وصى مىدهيم سود مادى را نمىخواهيم اگر چه وصى، خويشاوند ما باشد. و بدست آوردن سود مادى بوسيله شهادت به اين است كه شاهد به منظور رسيدن به منفعتى از قبيل مال و جاه و يا اقناع و عواطف قرابت در شهادت خود از راه حق منحرف شود و شهادت خود را به ازاى اين غرضهاى مادى كه بهايى است كم و بى ارزش بذل كند. و بعضىها گفتهاند ضمير در" به" به" يمين" بر مىگردد، و بنا بر اين گفته، معنى چنين مىشود: ما از اين سوگند خود دنياى بى ارزش و اندك را در نظر نداريم. و لازمه اين گفته اين است كه سوگند دو نوبت اجرا شود يكى براى اثبات وصيت، بار ديگر براى اثبات سوگند اول، و آيه از افاده اين معنا بسيار بعيد است.و اينكه فرمود:" وَ لا نَكْتُمُ شَهادَةَ اللَّهِ" معنيش اين است كه ما شهادت بر خلاف واقع نمىدهيم،" إِنَّا إِذاً لَمِنَ الْآثِمِينَ" چون در اينصورت ما از گناهكاران و حاملين و زر و گناه خواهيم بود. اين جمله نظير عطف تفسير است بر جمله" لا نَشْتَرِي بِهِ ثَمَناً" و اضافه شهادت به كلمه" اللَّه" در" شهادة اللَّه" يا از اين نظر است كه خداى تعالى واقع را مىبيند، همانطورى كه گواهان ديدهاند. پس در حقيقت همانطورى كه شهادت، شهادت آن دو است شهادت خدا هم هست و چون خداوند سزاوارتر است به ملك، پس در حقيقت شهادت در اصل حق خداوند و ملك اوست و آن دو تبع و طفيلاند، كما اينكه فرمود:" وَ كَفى بِاللَّهِ شَهِيداً" «1» و نيز فرموده:" وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِما شاءَ" «2» و يا از نظر اين است كه شهادت حقى است كه خداوند آن را بين بندگان خود مقرر فرموده، و واجب است بر ايشان كه آن را آن چنان كه هست و بدون تحريف اقامه كنند و چيزى را از آن كتمان ننمايند، كما اينكه از همين نظر گفته مىشود:" دين خدا" با اينكه دين، روش بندگان خدا است و نيز از همين نظر فرموده:" وَ أَقِيمُوا الشَّهادَةَ لِلَّهِ" «3» و نيز فرموده:" وَ لا تَكْتُمُوا الشَّهادَةَ" «4»." فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً"" عثور" بر هر چيز، اطلاع بر آن و يافتن آن است.