ترجمه تفسیر المیزان جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
غرضها و اطمينان قلب را هم يكى ديگر غير مربوط به خوردن ذكر كردند، علاوه بر اين، اين توجيه تنها مىتواند دلهاى حواريين را منزه از شك و ترديد كند، و اما اشكال زشتى كلامشان به جاى خود باقى است، مضافا بر اينكه در تفسير آيه شريفه" إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى ..." «1» گذرانديم كه مراد آن جناب مشاهده وضع زنده شدن مردگان بعد از مردن و پوسيدن نيست كما اينكه مبناى اين توجيه بر همين نحو مشاهده است. زيرا اگر مراد اين باشد لازمهاش اين است كه ابراهيم (ع) بعد از آنكه خدا را به عيان ديده و در عين اينكه با او تكلم مىكند از او معجزه بخواهد، بلكه مراد آن جناب ديدن كيفيت زنده كردن است به معنايى كه در تفسيرش گذشت. توجيه ديگر اينكه اين سؤال در حقيقت سؤال از فعل است نه از قدرت بر فعل، الا اينكه حواريين لازمه فعل را كه قدرت است ذكر كردهاند.اين توجيه نيز صحيح نيست، براى اينكه اولا دليل و شاهدى بر آن نيست، و ثانيا به فرضى هم كه ما از دليل صرفنظر كنيم تازه اين توجيه مىتواند جهل آنان را به قدرت مطلقه الهيه نفى كند نه اشكال زشتى تعبيرشان و ناسازگارى آن را با مراسم بندگى.توجيه ديگر اينكه از كلام حواريين چيزى حذف شده و تقدير آن چنين بوده" هل تستطيع سؤال ربك- آيا مىتوانى از خدايت خواهش كنى" شاهد اين توجيه هم اين است كه بعضى از قراء آيه را" هل تستطيع ربك" قرائت كردهاند و بنا بر اين قرائت معناى آيه اين است كه: آيا مىتوانى بدون اينكه چيزى جلوگيرت شود از خدايت خواهش كنى كه ...؟اين وجه نيز باطل است زيرا اولا حذف و تقدير هيچوقت باعث نمىشود كه لفظ" يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ" بر گردد و بشود" تستطيع ربك" براى اينكه خود فعل در اين دو قرائت از نظر غيبت و حضور مختلف است، تقدير هرگز نمىتواند فعل غايب را حاضر كند، خوب بود صاحب اين توجيه مىگفت: اين آيه از قبيل نسبت دادن كار عيسى است به پروردگار عيسى، چون فعل عيسى هم فعل خدا است يا از نظر اينكه عيسى هر چه دارد از خدا است. چون اگر اينطور توجيه مىكرد اشكال حضور و غيبت بر آن وارد نمىشد، ليكن متاسفانه اگر اينطور هم مىگفت اشكال ديگرى متوجهش مىشد و آن اين بود كه افعالى را از انبيا ميتوان به خدا نسبت داد كه مستلزم نقص و قصور در ساحت مقدس بارى تعالى نشود، مانند هدايتشان و علم و ساير كمالاتشان، نه صفاتى كه از لوازم عبوديت و بشريتشان مىباشد، مانند زبونى و فقر و احتياج به آب و نان و امثال اينها، و ثانيا اين توجيه، مساله زشتى تعبير و خالى بودن آن را از