ترجمه تفسیر المیزان جلد 6

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 6

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

غرضها و اطمينان قلب را هم يكى ديگر غير مربوط به خوردن ذكر كردند، علاوه بر اين، اين توجيه تنها مى‏تواند دلهاى حواريين را منزه از شك و ترديد كند، و اما اشكال زشتى كلام‏شان به جاى خود باقى است، مضافا بر اينكه در تفسير آيه شريفه" إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى‏ ..." «1» گذرانديم كه مراد آن جناب مشاهده وضع زنده شدن مردگان بعد از مردن و پوسيدن نيست كما اينكه مبناى اين توجيه بر همين نحو مشاهده است. زيرا اگر مراد اين باشد لازمه‏اش اين است كه ابراهيم (ع) بعد از آنكه خدا را به عيان ديده و در عين اينكه با او تكلم مى‏كند از او معجزه بخواهد، بلكه مراد آن جناب ديدن كيفيت زنده كردن است به معنايى كه در تفسيرش گذشت. توجيه ديگر اينكه اين سؤال در حقيقت سؤال از فعل است نه از قدرت بر فعل، الا اينكه حواريين لازمه فعل را كه قدرت است ذكر كرده‏اند.

اين توجيه نيز صحيح نيست، براى اينكه اولا دليل و شاهدى بر آن نيست، و ثانيا به فرضى هم كه ما از دليل صرفنظر كنيم تازه اين توجيه مى‏تواند جهل آنان را به قدرت مطلقه الهيه نفى كند نه اشكال زشتى تعبيرشان و ناسازگارى آن را با مراسم بندگى.

توجيه ديگر اينكه از كلام حواريين چيزى حذف شده و تقدير آن چنين بوده" هل تستطيع سؤال ربك- آيا مى‏توانى از خدايت خواهش كنى" شاهد اين توجيه هم اين است كه بعضى از قراء آيه را" هل تستطيع ربك" قرائت كرده‏اند و بنا بر اين قرائت معناى آيه اين است كه: آيا مى‏توانى بدون اينكه چيزى جلوگيرت شود از خدايت خواهش كنى كه ...؟

اين وجه نيز باطل است زيرا اولا حذف و تقدير هيچوقت باعث نمى‏شود كه لفظ" يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ" بر گردد و بشود" تستطيع ربك" براى اينكه خود فعل در اين دو قرائت از نظر غيبت و حضور مختلف است، تقدير هرگز نمى‏تواند فعل غايب را حاضر كند، خوب بود صاحب اين توجيه مى‏گفت: اين آيه از قبيل نسبت دادن كار عيسى است به پروردگار عيسى، چون فعل عيسى هم فعل خدا است يا از نظر اينكه عيسى هر چه دارد از خدا است. چون اگر اينطور توجيه مى‏كرد اشكال حضور و غيبت بر آن وارد نمى‏شد، ليكن متاسفانه اگر اينطور هم مى‏گفت اشكال ديگرى متوجهش مى‏شد و آن اين بود كه افعالى را از انبيا ميتوان به خدا نسبت داد كه مستلزم نقص و قصور در ساحت مقدس بارى تعالى نشود، مانند هدايتشان و علم و ساير كمالاتشان، نه صفاتى كه از لوازم عبوديت و بشريت‏شان مى‏باشد، مانند زبونى و فقر و احتياج به آب و نان و امثال اينها، و ثانيا اين توجيه، مساله زشتى تعبير و خالى بودن آن را از

(1) سوره بقره آيه 260.

/ 539