ترجمه تفسیر المیزان جلد 6
لطفا منتظر باشید ...
بود، و إزار را روى همه لباسها مىپوشيد و آن تا نصف ساق پايش بود. و همواره پيراهنش را با شال مىبست و چه بسا در نماز و غير نماز كمربند آن را باز مىكرد، و آن حضرت عبايى داشت كه با زعفران رنگ شده بود، و بسيار اتفاق مىافتاد كه تنها همان را بدوش گرفته و با مردم به نماز مىايستاد، كما اينكه بسيار مىشد كه تنها يك كساء مىپوشيد بدون چيزى ديگر، و براى آن حضرت كسايى بود كه بار لائيش پشم بود و آن را مىپوشيد و مىفرمود: من هم بندهاى هستم و لباس بندهها را مىپوشم، علاوه بر اين، دو جامه ديگر هم داشت كه مخصوص روز جمعه و نماز جمعهاش بود، و بسيار اتفاق مىافتاد كه تنها يك سرتاسرى مىپوشيد بدون جامه ديگر و دو طرف آن را در بين دو شانه خود گره ميزد، و غالبا با آن سرتاسرى بر جنازهها نماز ميخواند و مردم به آن جناب اقتدا مىكردند، و چه بسا در خانه هم تنها با يك إزار نماز مىخواند و آن را به خود مىپيچيد و گوشه چپ آن را به شانه راست و گوشه راستش را به شانه چپ مىانداخت و چه بسا كه با همين إزار در آن روز مجامعت كرده بود، و نيز چه بسا نماز شب را با إزار اقامه مىكرد و آن طرفش را كه طره داشت بدوش مىافكنده و بقيهاش را هم بروى بعضى از زنان خود مىانداخت و با اين حالت نماز مىگذاشت، و نيز آن حضرت كساء سياه رنگى داشت كه آن را به كسى بخشيد، ام سلمه پرسيد: پدر و مادرم فدايت باد كساء سياه شما چه شد؟ فرمود: به ديگرى پوشاندمش، ام سلمه عرض كرد هرگز زيباتر از سفيدى تو در سياهى آن كسا نديدم.انس مىگويد: خيلى از اوقات آن حضرت را مىديدم كه نماز ظهر را با ما، در يك شمله (قطيفه كوچك) مىخواند در حالتى كه دو طرفش را گره زده بود، رسول خدا (ص) هميشه انگشتر بدست مىكرد، و بسيار مىشد كه از خانه بيرون مىآمد در حالى كه نخى به انگشترى خود بسته بود تا به آن وسيله به ياد كارى كه مىخواست انجام دهد بيفتد، و با همان انگشتر نامهها را مهر مىكرد و مىفرمود مهر كردن نامهها بهتر است از تهمت، خيلى از اوقات شب كلاه، در زير عمامه و يا بدون عمامه به سر مىگذاشت و خيلى از اوقات آن را از سر خود برمىداشت و بعنوان ستره «1» پيش روى مىگذاشت و به طرف آن نماز مىكرد، و چه بسا كه عمامه به سر نداشت تنها شالى به سر و پيشانى خود مىپيچيد، رسول خدا (ص) عمامهاى داشت كه آن را" سحاب" مىگفتند، و آن را به على (ع) بخشيد، و گاهى كه على (ع) آن را به سر مىگذاشت و مىآمد رسول خدا