و نظير آن آيات آيه زير است كه مىفرمايد: " إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ" «1» هر چند اين آيات ظاهرند در اينكه اين نازل شدن و بشارت آوردن ملائكه در روز مرگ صورت مىگيرد، چون فرموده:" كُنْتُمْ تُوعَدُونَ- وعدهاش به شما داده شده بود" و نيز فرموده:" أَبْشِرُوا- مژده باد شما را به بهشت"، و ليكن همانطور كه قبلا نيز گفتيم صرف اثبات يك زمان، كافى نيست در نفى زمان ديگر.
اين بود نظريه ما، كه اطلاق لفظ آيه بر آن دلالت مىكرد، و آيات ديگر هم آن را تاييد مىنمود، ولى بيشتر مفسرين جمله" لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ" را مقيد به روز مرگ و روز قيامت نموده، و در اين نظريه به آيات مربوط به آخرت استناد جستهاند و خصوصيتى را كه لفظ" الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ" دارد در نظر نگرفته خيال كردهاند كه ايمان و تقوا دو امر متقارب و ملازم يكديگرند، و چنين نتيجه گرفتهاند كه آيه مىخواهد بگويد:" اولياى خدا كه همان متقين از اهل ايمان هستند در آخرت نه خوفى دارند و نه اندوهى" ولى خواننده محترم خود مىداند كه اين تقييد هيچ دليلى ندارد.و بعضى «2» از مفسرين نظريه ما را اختيار كرده و گفتهاند" جمله مورد بحث هم شامل خوف و اندوه دنيا مىشود و هم خوف و اندوه آخرت" و ليكن از يك جهت ديگر معناى آيه را تباه كرده و گفتهاند:" مراد از اولياى خدا آن طور كه آيه بعدى تفسيرش مىكند همه متقين از مؤمنيناند، و مراد از اينكه فرمود: خوف و اندوهى ندارند اين است كه مؤمنين با تقوا، نه آن خوفى را كه بر كفار و فاسقان و ظالمان عارض مىشود- كه همان اهوال موقف محشر و عذاب آن موقف و عذاب آخرت است- دارند، و نه اندوه آنان را، چون كفار اين اندوه را دارند كه چرا تا در دنيا بودند براى امروز خود كارى نكردند، و مؤمنين با تقوا نه آن خوف را دارند و نه اين اندوه را،
نه در دنيا و نه در آخرت.
(1) محققا كسانى كه گفتند پروردگار ما اللَّه است، و سپس استقامت ورزيدند، ملائكه بر آنان نازل مىشوند و اين بشارت را مىآورند كه نترسيد و غمگين مباشيد و خرسندى كنيد به بهشتى كه قبلا وعدهاش به شما داده شده، ما اولياى شماييم هم در زندگى دنيا و هم در آخرت." سوره فصلت، آيه 30 و 31".(2) تفسير المنار، ج 11، ص 416.