نمىكند به اينكه مردم را به ضلالت وادار كند، و نيز مىدانيم كه خداى تعالى از مردم ضلالت را نخواسته و به اين منظور مال دنيا به آنان نمىدهد.
(1) اين عنوان يكى از اصطلاحات منطقى در نسبت بين دو چيز كلى است. هر دو چيزى را كه با هم مقايسه كنيم از نظر تطابق آن دو بر مصاديق يا" تباين كلى" دارند، يعنى هيچ فردى از آن يكى، فرد ديگرى نيست، مثل انسان و سنگ كه هيچ سنگى انسان نيست و هيچ انسانى سنگ نيست. و يا بر خلاف صورت قبلى" تطابق كلى" دارند، يعنى هر فردى كه مصداق يكى از آن دو باشد مصداق ديگرى نيز هست، مانند دو عنوان" انسان" و" نفس ناطقه" كه هر موجودى مصداق اولى باشد مصداق دومى نيز هست. و يا نه تباين كلى دارند و نه تطابق كلى، بلكه سهمى از تباين و سهمى از تطابق دارند، و اين دو صورت دارد گاهى تطابق كلى و تباين جزئى است، مثل دو عنوان انسان و حيوان، كه هر موجودى مصداق انسان باشد مصداق حيوان (جاندار) نيز هست، ولى چنين نيست كه هر موجودى مصداق حيوان باشد مصداق انسان نيز باشد، به شهادت اينكه هزاران نوع حيوان داريم كه انسان نيستند، لذا در طرف تطابق مىگوييم: تمامى انسانها حيوانند، و در طرف تباين مىگوييم: بعضى از حيوانها انسان نيستند، و گاه مىشود كه هم تطابق جزئى است و هم تباين، مانند دو عنوان انسان و سفيد كه نه تمامى انسانها سفيدند، و نه همه سفيدها انسانند، و چنان هم نيست كه در فردى اين دو عنوان جمع نشود، بلكه ممكن است بعضى از انسانها سفيد باشند و بعضى از انسانها سفيد نباشند، و بعضى از سفيدها هم انسان نباشد، اين صورت چهارم است كه در اصطلاح منطقى آن را" عام و خاص من وجه" مىنامند، و بين زينت و مال همين نسبت برقرار است." مترجم"(2) تفسير المنار، ج 11، ص 472.