مىرساند، مع ذلك آن جناب را مانند طايفه مقابلش جايز الخطاء قلمداد كرده تا در مخاصمه، رعايت انصاف را كرده باشد و گرنه هم خدا مىدانست كه رسول اللَّه (ص) دروغ نمىگويد و هم آن جناب مىدانست كه راستگو است، چيزى كه هست خواست تا در مقام احتجاج رعايت انصاف را كرده باشد. «1»مؤلف: شيخ صدوق- قدس سره- اين روايت را در كتابش «2» به سند خود از موسى بن محمد بن على نقل كرده و برگشت آن به همان روايتى است كه نقل كرديم. و در بعضى «3» از روايات آمده كه: اين آيه شريفه در شب معراج نازل شد و در آن، رسول خدا (ص) مامور شد تا از ارواح انبياء (ع) از اين معنا سؤال كند، و همين انبياء مورد نظر آيه" الَّذِينَ يَقْرَؤُنَ الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكَ" بودهاند. همين وجه از زهرى نيز روايت شده، و ليكن اين روايت به خوبى و بطور روشن با لفظ آيه انطباق ندارد.و در الدر المنثور است كه عبد الرزاق و ابن جرير از قتاده روايت كرده كه در تفسير اين آيه گفته است: براى ما اينطور نقل كردند كه رسول خدا (ص) گفته است: من نه شك دارم و نه مىپرسم «4».و در تفسير عياشى از معمر روايت آورده كه گفت: امام ابو الحسن الرضا (ع) فرمود: يونس از طرف خداى تعالى ماموريتهايى داشت كه همه را به قومش رسانيد، تا در آخر، نشانيهاى عذاب هويدا گشت، پس مردم بين خود و اطفالشان و بين حيوانات و بچههايشان جدايى انداختند، آن گاه به درگاه خداى- عز و جل- تضرع و زارى كردند، و خدا هم عذاب را از آنان برداشت ... «5».مؤلف: داستان يونس و قومش- ان شاء اللَّه- بزودى در تفسير بعضى از آياتى كه متعرض جزئيات داستان او است، مىآيد.
(1) تفسير عياشى، ج 2، ص 128.(2) معانى الاخبار، علل الشرائع، ط بيروت، ص 129.(3) تفسير قمى، ج 1 ص 317، تفسير عياشى، ج 2 ص 128.(4) الدر المنثور، ج 3، ص 317.(5) تفسير عياشى، ج 2، ص 137.