ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خداى تعالى از اين سخن كفار پاسخ داد به اينكه آن عذاب بزودى خواهد آمد و هيچ عاملى نمى‏تواند آن را از اين كفار برگرداند، بلكه عذابى كه به آن استهزاء مى‏كردند آنان را فرا خواهد گرفت.
با اين بيان روشن مى‏شود كه عذابى كه خداى تعالى كفار را با آن تهديد كرده عذاب دنيوى بوده كه خيلى زود بر آنان نازل مى‏شده و بر اين اساس اين آيه و آيه قبل از آن هر يك، يكى از هوسهاى جاهلانه كفار را ذكر مى‏كند، آيه قبلى تذكر مى‏دهد كه وقتى مساله قيامت بر كفار گفته مى‏شود، و از عذاب روز قيامت انذار مى‏شوند، مى‏گويند: اين سخن سحرى است آشكار، و آيه مورد بحث يادآور مى‏شود كه وقتى عذاب موعود تا مدتى تاخير انداخته مى‏شود و خبرش به آنان مى‏رسد، از در استهزاء مى‏گويند: چه شد كه تاخير افتاد؟

هر نعمتى كه خدا عطا مى‏كند، رحمتى از او است
...

هر نعمتى كه خدا عطا مى‏كند، رحمتى از او است و بشر طلبكار آن نبوده تا با گرفتن آن نوميد شده، كفران بورزد ‏

" وَ لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَيَؤُسٌ كَفُورٌ" در مجمع البيان مى‏گويد:

كلمه" ذوق"- كه فعل" اذقنا" از آن گرفته شده- به معناى آن است كه چيزى را براى اينكه بفهمى چه طعمى دارد در دهان بگذارى.
و اگر خداى سبحان در اين آيه حلال كردن لذات را براى انسانها اذاقه و چشاندن خوانده براى اين است كه بفهماند لذات دنيا مانند طعم غذاها ناپايدار است و به سرعت از بين مى‏رود، نظير تعبيرهاى زير كه در باره لذات دنيا كرده‏اند، يكى گفته:" ظلى است زائل" يعنى سايه‏اى است زودگذر، ديگرى گفته:

رؤياهاى شيرينى است كه پس از بيدارى اثرى از آن نمى‏يابى.

و كلمه" نزع" كه فعل" نزعنا" از آن گرفته شده به معناى كندن چيزى از جايى است (كه در آن استقرار يافته)، و كلمه" يؤس" بر وزن فعول، صيغه مبالغه از ماده" ياس: نوميدى" است، و ياس عبارت از حالتى است كه يقين كنى آن چيزى كه اميد و انتظارش را دارى تحقق نخواهد يافت، و نقيض اين حالت را" رجاء: اميد" گويند «1».

و در اين آيه رحمت به جاى نعمت به كار رفته، با اينكه نعمت چشيدنى است نه رحمت، و جا داشت بفرمايد:" و لئن اذقنا الانسان منا نعمة"، و اگر اينطور نفرمود، براى اين است كه اشاره كند به اينكه هر نعمتى كه خداى تعالى به انسان مى‏دهد مصداقى از رحمت‏
خدا است، زيرا حاجتى از انسان را برطرف مى‏سازد، در حالى كه خود انسان استحقاق آن را ندارد و طلبكار از خداى تعالى نيست.


(1) مجمع البيان، ج 5، ص 145.

/ 573