ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و منظور از" سيئات" به قرينه مقام، مصائب و بلاهايى است كه نزول آن بر آدمى، انسان را بد حال و غمگين و دردمند و پريشان كند. و معناى آيه اين است كه:

اگر ما انسان را
بعد از آنكه گرفتار بود به نعمتى برسانيم حتما مى‏گويد شدائد از من برطرف شد. و اين گفتار كه قرآن به عنوان زبان حال از جنس بشر حكايت مى‏كند كنايه است از اينكه وضع بشر چنين است كه بعد از رفع گرفتاريش خاطر جمع مى‏شود كه ديگر آن شدائد و مصائب بر نمى‏گردد.

و اينكه فرمود:" إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ" به منزله تعليل براى جمله" لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئاتُ عَنِّي" است كه مى‏فرمايد: علت خاطر جمعيش اين است كه او آن چنان خوشحال مى‏شود كه خيال مى‏كند هميشه در اين حال باقى خواهد ماند چون كه نعمت را بعد از بلاء چشيده است (و در دلش جايى براى فكر صحيح باقى نمى‏ماند)، و اگر او فكر مى‏كرد كه آنچه از نعمت كه در اختيار او است زوال پذير است و نمى‏توان به بقاء و دوام آن اعتماد نمود، چون امر به دست او نيست، بلكه به دست غير او است هم چنان كه احتمال دارد كه آنچه از گرفتاريها و مصائب كه از او برطرف شده دوباره برگردد، در اين صورت ديگر خوشحال نمى‏شد، چون هيچ انسان عاقلى در باره امرى مستعار و ناپايدار خوشحالى نمى‏كند.

هم چنان كه علت فخور بودنش همان سرور است، انسان وقتى به نعمتى مى‏رسد بر ديگران فخرفروشى مى‏كند، با اينكه فخر، مخصوص كرامت و فضيلتى است كه خود انسان براى خود كسب كرده باشد، نه فضايلى (از قبيل زيبايى، خوش‏قامتى، سلامت، ثروت و هر نعمت ديگر كه) به انسان داده شده است. پس، از فخرفروشى اينگونه انسانها فهميده مى‏شود كه او نعمت را از خودش و اختيار آن را به دست خودش مى‏داند نه به دست ديگرى، و كسى را سراغ ندارد كه نعمت را از او سلب كند، و يا گرفتاريهايى كه داشته به او برگرداند، و به اين جهت است كه به ديگران فخر مى‏فروشد.

" إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ كَبِيرٌ" خداى تعالى قبل از اين جمله طبيعت انسان را در حال شدت و بلاء، و در حال نعمت و رخاء بيان كرده، مى‏فرمايد كه:

در حال اول دچار ياس و كفر مى‏شود، و در حال دوم دچار فرح و فخر مى‏گردد.

انسان تنگ نظر و كوته‏بينان بين است
...

انسان تنگ نظر و كوته‏بينان بين است، در شدت و بلا، نوميد و كفور و در نعمت و رفاه، سرمست و بالنده است. جز صابران نيكو كردار ... ‏

و منظورش از اين بيان اين است كه بفرمايد:

انسان موجودى تنگ نظر است و ديدى كوتاه دارد، تنها وضع حاضر و پيش پاى خود را مى‏بيند، و از آينده دورتر خود غافل مى‏شود، اگر نعمت از دستش برود، ديگر بازگشتى براى آنها نمى‏بيند و به ياد نمى‏آورد كه آنچه داشت از خداى سبحان بود، و خداى سبحان اگر بخواهد مى‏تواند دوباره آن را برگرداند، تا در نتيجه اين يادآورى صبر كند و دل خود را به اميد و درخواست از خداى تعالى محكم سازد.

و اگر (نعمتى به او برسد و يا) نعمت از دست رفته‏اش دوباره برگردد، خيال مى‏كند مالك آن نعمت است، لذا مسرور و فخور مى‏شود و خدا را در اين سرنوشت خود هيچكاره‏
مى‏داند، در نتيجه در مقام شكرگزارى بر نيامده از اظهار مسرت و فخرفروشى به ديگران نمى‏پرهيزد.
خداى عز و جل بعد از بيان اين دو طبيعت از انسانها، طايفه‏اى از آنان را استثناء نموده‏.

/ 573