ولى در آيه مورد بحث به قرينه اينكه به دنبالش جمله" فَإِلَّمْ يَسْتَجِيبُوا لَكُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ" آمده دلالت دارد بر اينكه تحدى در آن، به اين جهت است كه قرآن متضمن علمى است كه آن علم مختص به خداى تعالى است، و غير از خداى تعالى كسى راهى به آن علم ندارد، و اين خصيصه ذاتا چيزى نيست كه بتوان احتمال افتراء در آن داد، يعنى ذاتا افتراء پذير نيست، و بنا بر اين كانه فرموده:" اين قرآن ذاتا طورى است كه افتراء پذير نيست، ممكن نيست كسى آن را خود ساخته و به دروغ به خدا نسبت داده باشد، براى اينكه متضمن امورى از علم الهى است كه غير خداى تعالى كسى به آن راه ندارد، و اگر در اين معنا شك داريد ده سوره مثل آن بياوريد و به خدا افتراء بزنيد، و در اين كار به هر كس دست يافتيد از او كمك بگيريد، و اگر نتوانستيد بدانيد كه پس اين قرآن به علم مخصوص خدا نازل شده- دقت بفرماييد.نكته دوم اينكه ببينيم معناى تحدى به مثل در آنجا كه فرمود: " بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ" و يا" بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ" و يا" بِسُورَةٍ مِثْلِهِ" و يا" بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ" چيست؟ وجه ظاهر در آن، اين است كه وقتى كلامى به ادعاى مدعيش آيت و معجزه باشد، اگر كسى بتواند مثل آن را بياورد توانسته است ادعاى آن مدعى را باطل كند و در ابطال آن به بيش از آوردن مثل آن نيازى ندارد، و لازم نيست كه كلامى بهتر از آن از حيث صفات و خواص بياورد.
طرح اين اشكال كه صرف ناتوانى بشر
...
طرح اين اشكال كه صرف ناتوانى بشر از آوردن مثل قرآن، دليل بر آن نمىشود كه قرآن از ناحيه خدا است. و پاسخ بدان
ولى بعضيها به مساله آوردن مثل، اشكال كرده، و گفتهاند و يا ممكن است بگويند:صرف اينكه كسى نتواند مثل آن كلام را بياورد دلالت ندارد بر اينكه آن كلام معجزه است، و مستند به رسول خدا (ص) نيست، براى اينكه صفات كمالى در نوع بشر پيدا مىشود: يكى بليغ، يكى نويسنده، ديگرى شجاع، و آن ديگرى سخى، و افراد ديگر داراىفضايل ديگرند، اين صفات كمال داراى مراتبى متفاوت و مختلفند، بعضى از مردم در داشتن يكى از اين فضايل برتر از بعض ديگرند، و چون چنين است قهرا اين فضايل مرتبهاى خواهد داشت كه فوق همه مراتب ديگر باشد، مرتبهاى كه نهايت درجهاى باشد كه نفس بشر بتواند به آن برسد.