بيان مىكند، و به دست آمدن اين نتيجه به دو وجه است: يكى اينكه وقتى مشركين در امر مهمى از امورات خود، آلهه خود را مىخوانند و- مثلا در همين پاسخگويى به تحدى قرآن- وقتى از آن آلهه كمك مىخواهند، و آلهه اجابتشان نمىكنند، همين معنا كشف مىكند كه اين آلهه چيزى به جز خيال نيست، براى اينكه اله وقتى اله است كه وقتى بنده مضطر و بيچارهاش او را مىخواند اجابت كند آنهم در موقعيتى كه استمداد مشركين به نفع خود آلهه است، زيرا قرآن كريم آمده تا تار و پود آلهه را بباد دهد و بساط آلههپرستى را يكسره برچيند، و مردم را- كه تا- كنون براى آنها حريمى و حرمتى قائل بودند- از آنها منصرف نموده متوجه خداى تعالى كند، اگر امروز به فرياد دوستان خود- يعنى مشركين- نرسند و آنان را در معارضه با قرآن كمك نكنند بازار خود آنها برچيده مىشود، و ما مىبينيم كه كمك نكردند، و اين روشنترين دليل است بر اينكه اله و معبود نبودند.وجه دوم اينكه، اگر صحيح باشد كه قرآن حق است و از ناحيه خدا نازل شده قهرا هر چه مىگويد درست و هر خبرى مىدهد راست است، و يكى از خبرهايى كه مىدهد اين است كه غير از خداى تعالى هيچ معبود و الهى نيست، و از همين جا مىفهميم كه جمله" لا اله الا اللَّه" نتيجه اجابت نكردن اله است، هم چنان كه فهميديم خداى تعالى قرآن را به علم خود نازل كرده.
بيان اينكه خطاب در جمله:" فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ"
...
بيان اينكه خطاب در جمله:" فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ" متوجه مشركين است و رد سخنان ديگرى كه در اين باره گفته شده است
" فَهَلْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ"- يعنى وقتى به دليل اجابت نكردن شركايتان و هم به دليل عجز خودتان از آوردن مثل قرآن، برايتان معلوم شد كه اين كتاب از ناحيه خداى تعالى است آيا تسليم دانستههاى خود كه همان توحيد خداى سبحان و آسمانى بودن اين كتاب است مىشويد؟ و آيا مىپذيريد كه خداى تعالى اين كتاب را به علم خود نازل كرده؟ پس اين سؤال در حقيقت امر به اسلام آوردن است. همه اين مطالب امورى است كه از ظاهر آيه استفاده مىشود.ولى بعضى «1» گفتهاند: خطاب در اين جمله به شخص رسول خدا (ص) است، و اگر خطاب را به صيغه جمع آورده با اينكه آن جناب يك نفر بوده صرفا به منظور تعظيم است، و ضمير جمع غايب در جمله" لم يستجيبوا" به مشركين برمىگردد، مىفرمايد: اى پيامبر! اگر مشركين دعوت ترا كه با قرآن معارضه كنند نپذيرفتند، پس خود بدان كه قرآن به علم خدا نازل شده و بدان كه خدا واحد است، حال آيا تو تسليم امر او مىشوى؟
(1) تفسير المنار، ج 12، ص 47، تفسير الكشاف، ج 2، ص 383.