ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دو روايت از امام باقر و
...

دو روايت از امام باقر و امام صادق (عليهما السلام)، مربوط به طلب روزى حلال از راه كار و تلاش‏ ‏

و در كافى از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود:

امير المؤمنين بارها مى‏فرمود: بدانيد و به يقين بدانيد كه خداى عز و جل به هيچ بنده‏اى هر قدر هم تلاشگر باشد و هر قدر زرنگى و چاره‏انديشى‏اش عظيم باشد و بسيار حيله‏گر و نيرنگ باز باشد اجازه نمى‏دهد از مقدراتى كه او در ذكر حكيم برايش تقدير كرده پيشى گرفته و آن مقدرات را تغيير دهد. ايها الناس! هيچ انسانى به علت مهارتش نمى‏تواند پشيزى از آنچه برايش مقدر شده زيادتر به دست آورد و هيچ انسانى به علت حماقت و كودنى‏اش پشيزى از آنچه برايش مقدر شده كمتر نمى‏گيرد.

و بنا بر اين كسى كه به اين دو نكته علم و اعتقاد داشته و بر طبق آن عمل كند در به دست آوردن بهره‏اش از ساير مردم راحت‏تر است، و كسى كه به اين معانى علم دارد و ليكن بر طبق آن عمل نمى‏كند در خسارتش از همه مردم خاسرتر و زيان‏كارتر است، و چه بسيار افرادى كه غرق نعمتند ولى خدا به منظور استدراج غرق نعمتشان كرده و چه بسيار گرفتاران و تهى دستانى كه خدا خيرشان را در تهى دستى ديده.

بنا بر اين، اى تلاشگر در تلاش خود از خدا پروا داشته باش و در شتابت كوتاه بيا، و از خواب غفلتت بيدار شو، و در آنچه از ناحيه خداى عز و جل به زبان پيامبر گرامى‏اش جارى شده تفكر كن ... «1»
و در كافى به سند خود از ابن ابى عمير از عبد اللَّه بن حجاج از امام صادق (ع) روايت كرده كه فرمود: محمد بن منكدر بارها مى‏گفت من خيال نمى‏كردم كه على بن الحسين (ع) فرزندى از خود به يادگار خواهد گذاشت كه از خودش بهتر باشد، و چون فرزندش محمد بن على را ديدم رفتم تا او را موعظه‏اى كنم، ولى او مرا موعظه كرد.

دوستانش از او پرسيدند به چه چيز تو را موعظه كرد؟

گفت: روزى كه هوا بسيار گرم بود به اطراف مدينه رفتم و به ابو جعفر محمد بن على كه مردى تنومند بود برخوردم و ديدم كه به دست دو غلام و يا آزاد شده سياه تكيه كرده است در دل با خود گفتم سبحان اللَّه! مرد محترمى از محترمين قريش در اين ساعت روز و با چنين حالتى به دنبال دنيا برخاسته جا دارد او را موعظه‏اى كنم و حتما اين كار را خواهم كرد.
لا جرم به نزديكش رفته سلام كردم، ايشان در حالى كه عرق از سر و رويش مى‏ريخت با حالتى كه بيانگر بى مهرى بود جواب سلامم را داد. عرض كردم:

خدا تو را اصلاح كند آيا اين درست است كه مردى محترم از شيوخ قريش در اين ساعت و با اين حالت در طلب دنيا باشد؟


(1) كافى‏

/ 573