ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احتمال دوم اينكه قيد باشد براى جمله" اتبعك" كه در اين صورت معناى جمله‏
چنين مى‏شود:" پيروى كسانى كه تو را در ظاهر رأى يا در اولين برخورد پيروى كردند، بدون اينكه در كار خود تعمق و تفكرى كرده باشند بوده است كه اگر دعوت تو را مورد بررسى قرار داده بودند هرگز پيرويت نمى‏كردند."، و بنا بر اين احتمال بايد جمله" اتبعوك" ى ديگرى در تقدير گرفت و گفت:" و ما نراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا اتبعوك بادى الرأى"، و گرنه اگر كلمه" اتبعوك" تكرار نشود معناى آيه مختل مى‏شود.
بعضى ديگر گفته‏اند: تقدير آيه" ما نراك اتبعوك فى بادى الرأى الا الذين هم اراذلنا" «1» مى‏شود.

استدلال دوم قوم نوح (ع) در رد دعوت
...

استدلال دوم قوم نوح (ع) در رد دعوت آن جناب به اينكه افراد پا برهنه و مستمند و پست به تو ايمان آورده‏اند! ‏

و سخن كوتاه اينكه خواسته‏اند بگويند: ما مى‏بينيم كه پيروان تو همه افرادى بى سر و پا و پست از اين مردمند، و اگر ما نيز تو را پيروى كنيم مثل آنها خواهيم شد، كه اين با شرافت ما منافات داشته و از قدر و منزلت اجتماعى ما مى‏كاهد، و در اين گفتار اشاره‏اى هست به بطلان رسالت نوح (ع)، و اين اشاره از راه دلالت التزامى است، به اين معنا كه لازمه گفتار آنان اين است كه رسالت آن جناب باطل باشد، چون عقيده عوام مردم اين است كه هر سخنى اگر حق و نافع باشد اول پولدارها و اشراف و نيرومندان آن را مى‏پذيرند، و اگر اين طبقه سخنى را رد كنند و طبقه پست جامعه يعنى بردگان و مستمندان كه بهره‏اى از مال و جاه و مقام اجتماعى ندارند آن را بپذيرند، آن سخن خيرى ندارد.

سومين سخن قوم نوح (ع) در برابر
...

سومين سخن قوم نوح (ع) در برابر آن جناب و مؤمنين به او، اين بود كه گفتند: برترى و امتيازى در شما نمى‏بينيم‏ ‏

" وَ ما نَرى‏ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ"

- منظور از اينكه بطور مطلق فضيلت نوح را نفى كردند، تنها فضيلت‏هاى مادى نيست، يعنى خواسته‏اند بگويند:

تو از متاع دنيا چه دارى كه ما نداريم؟

و نيز تو چيزى از امور غيبى از قبيل علم غيب و يا تاييد به نيرويى ملكوتى ندارى، كه اين عموميت نفى، از وقوع نكره- فضل- در سياق نفى استفاده مى‏شود.
كفار در اين سخن خود، مؤمنين را نيز شريك نوح (ع) در دعوت او دانسته و همه را مخاطب قرار دادند كه:" ما فضيلتى براى شما بر خود نمى‏بينيم" و نگفتند:" ما براى تو كه نوح هستى فضيلتى نمى‏بينيم" و از اين تعبير بر مى‏آيد كه مؤمنين، كفار را دعوت و تشويق مى‏كردند به اينكه شما نيز نوح را پيروى كنيد و طريقه ما را بپذيريد.

و معناى آيه اين است كه اين دعوت شما از ما- كه اين همه مزاياى حيات دنيوى از قبيل مال و فرزندان و علم و نيرو داريم- وقتى عمل درستى بود و اثر خود را مى‏بخشيد كه شما حد اقل يك مزيت بر ما مى‏داشتيد، يا علمتان بيشتر بود، يا از غيب آگاه مى‏بوديد و يا نيروى‏
ملكوتيتان بيشتر بود كه قهرا ما را در برابر شما خاضع مى‏كرد، ولى ما هيچ يك از اين فضائل را در شما نمى‏بينيم، پس چه علتى ايجاب مى‏كند كه ما پيرو شما شويم؟


(1) نمى‏بينيم كسى تو را به نظر ابتدايى پيروى كرده باشد مگر آنهايى كه اراذل ما هستند.

/ 573