پس معناى آيه اين است كه اى قوم كفر پيشه من! اگر من مؤمنان را از خود برانم چه كسى مرا از عذاب خدا منع مىكند و يا نجات مىدهد؟ چرا متذكر نمىشويد كه راندن آنان ظلم است و خداى سبحان مظلوم را عليه ظالم نصرت داده و انتقام او را از ظالمش مىگيرد، عقل خود شما نيز حكم جزمى و قطعى مىكند كه در درگاه خداى سبحان ظالم و مظلوم يكسان نيستند، و خدا ظالم را بدون كيفر ظلمش هم چنان رها نمىكند كه هر چه خواست ظلم كند، بلكه او را كيفرى مىدهد كه مايه بدبختى او و خنك شدن دل مظلوم باشد، و خدا عزيزى است داراى انتقام.
پاسخ نوح (ع) به اين حجت اشراف قوم
...
پاسخ نوح (ع) به اين حجت اشراف قوم خود كه به نوح (ع) و پيروانش گفتند ما در شما برترى و فضلى بر خود نمىبينيم
" وَ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ" اين جمله پاسخى است از اين قسمت گفتار كفار كه گفتند:" وَ ما نَرى لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ" و اين چنين گفتار آنان را رد مىكند كه شما گويا به خاطر اينكه من ادعاى رسالت كردهام انتظار داريد من ادعاى فضيلتى بر شما بكنم، و مىپنداريد بر هر پيغمبرى لازم است كه خزائن رحمت الهى را مالك و كليددار باشد، و مستقيما و مستقلا هر فقيرى را كه خواست غنى كند، و هر بيمارى را كه خواست شفا دهد، و هر مردهاى را كه خواست زنده كند، و در آسمان و زمين و ساير اجزاى عالم به دلخواه خود و به هر نحوى كه خواست تصرف نمايد.و نيز مىپنداريد كه پيغمبر آن كسى است كه علم غيب داشته و بر هر چيزى كه از نظر ديگران پنهان است آگاه باشد، و بتواند آن چيزها را به طرف خود جلب كند، و نيز بر هر شرىكه ديگران از آن بى خبرند با خبر باشد، و آن را از خود دفع نمايد. و كوتاه سخن اينكه پيغمبر بايد داراى خيرات بوده و از شرور مصون باشد.
(1) روح المعانى، ج 12، ص 42، چاپ بيروت، تفسير الكشاف، ج 2، ص 390، چاپ بيروت.