ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يعنى نوح گفت: سوار بر كشتى بشويد كه سكونش در روى زمين و كنده شدنش از زمين و به حركت در آمدنش بر روى آب به نام خدا است، در روايت نيز آمده: همين كه كشتى خواست حركت كند نوح گفت:" بسم اللَّه" آن گاه كشتى به حركت در آمد و وقتى خواست بر روى زمين قرار گيرد نيز گفت:" بسم اللَّه" پس كشتى روى زمين قرار گرفت.
احتمال هم دارد كه كلمه" اسم" به عنوان تقحيم «1» ذكر شده باشد، هم چنان كه شاعر در شعر خود گفته:" ثم اسم السلام عليكما"، و تقدير كلام" باللَّه مجراها و مرسيها" بوده.

زمخشرى سپس گفته: دو كلمه مجرى و مرسا، هر دو به فتحه ميم نيز قرائت شده‏اند، كه در اين صورت يا مصدر ميمى از ماده" جرى" و ماده" رسى" است، و يا اسم زمان و مكان از آنها است، و مجاهد هر دو كلمه را به ضمه ميم قرائت كرده تا اسم فاعل از ماده اجراء و ارساء باشند، و محل آن دو را مجرور گرفته تا دو صفت براى لفظ اللَّه باشند چون كلمه اللَّه نيز مجرور به حرف باء است. «2»

" وَ هِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبالِ" ضمير" هى" به سفينه بر مى‏گردد، و كلمه" موج" مانند كلمه" تمر" اسم جنس است، و يا بطورى كه گفته شده جمع كلمه" موجة" است، و موجه به معناى قطعه عظيمى از آب است كه از آبهاى اطراف خود بالاتر رفته باشد، و در آيه شريفه بطورى كه ديگران نيز گفته‏اند اشاره‏اى است به اينكه كشتى نوح روى آب حركت مى‏كرده، نه اينكه همانند ماهيان دريا در جوف آب شناور بوده باشد- چنانچه بعضى چنين گفته‏اند.

" وَ نادى‏ نُوحٌ ابْنَهُ وَ كانَ فِي مَعْزِلٍ يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا وَ لا تَكُنْ مَعَ الْكافِرِينَ"

كلمه" معزل" اسم مكان از عزل است، كه همانا پسر نوح، خود را از پدرش و از مؤمنين كنار كشيده بود، و در جايى قرار داشته كه به پدر نزديك نبوده است، و به همين جهت‏
تعبير به" نداء" كه مخصوص صدا زدن از دور است آورده و فرموده" وَ نادى‏ نُوحٌ ابْنَهُ" و نفرموده:" و قال نوح لابنه- نوح به پسرش گفت".


(1) تقحيم" در اصطلاح اهل ادب اين است كه بين دو كلمه‏اى كه بايد به هم متصل باشند كلمه ديگرى را داخل نمود، مانند" مضاف و مضاف اليه". و مانند كلمه" ثم" و كلمه" سلام" در شعر" ثم اسم السلام عليكما"، مراد اين است كه كلمه" اسم" واقع شده بين" ثم" و" سلام". و باز مانند لفظ" باء" و لفظ" جلاله" مثل" بسم اللَّه" كه در اين دو مورد" اسم" در وسط دو كلمه آورده شده تا در شعر شاعر، عظمتى براى سلام و در آيه، عظمتى براى اللَّه باشد.

(2) قرائت" مرساها"- به فتحه ميم- از قرائت‏هاى نادر است كه تنها به" ابن محيض" نسبت داده شده.

/ 573