تعالى به آن جناب وعده نجات اهل او را داده بود نه وعده نجات هر كسى كه از او باشد، بله اگر خداى تعالى فرموده بود:" احمل فيها من كل زوجين و من كان منك- از هر نر و مادهاى يك جفت سوار كشتى كن و هر كس هم كه از تو است سوار كن". نوح (ع) ناچار بود هنگام درخواست نجات پسرش بگويد:" پروردگارا او از من است" ولى خداى تعالى اينطور نفرمود، پس جمله" إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي" هيچ دلالت ندارد بر اينكه پسر مورد بحث فرزند نوح نبوده، در سابق هم بيان كرديم كه لفظ آيات با اين توجيه سازگارى ندارد.و اين هم كه گفتند:" اهل كتاب هيچ اختلافى ندارند در اينكه او پسر نوح بوده" محل اشكال است، براى اينكه تورات به كلى از سرگذشت اين پسر نوح كه عرق شده ساكت است.
و در الدر المنثور است كه ابن الانبارى در كتابش" المصاحف" و أبو الشيخ از على (رضى اللَّه عنه) روايت آوردهاند كه آيه را به شكل" و نادى نوح ابنها" قرائت كرده. «1»و در همان كتاب است كه ابن جرير و ابن منذر و ابن ابى حاتم، و ابو الشيخ از امام ابى جعفر محمد بن على (ع) روايت كردهاند كه در تفسير آيه" وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ" فرموده: اين قرائت به لغت و زبان قبيله طىء است، و آن پسر، پسر خود نوح نبوده، بلكه پسر زن او بوده است. «2»مؤلف: اين روايت را عياشى در تفسير خود از محمد بن مسلم از امام باقر (ع) آورده. «3»و در تفسير عياشى از موسى بن علاء بن سيابة از امام صادق (ع) روايت كرده كه در ذيل جمله" وَ نادى نُوحٌ ابْنَهُ" فرموده: وى پسر نوح نبوده، بلكه پسر زنش بوده و آيه به زبان قبيله طىء نازل شده كه پسر زن هر كسى را پسر او مىخوانند ... «4».و در همان تفسير از زراره از امام باقر (ع) روايت كرده كه در ذيل كلام نوح كه گفت:" يا بُنَيَّ ارْكَبْ مَعَنا- پسرم با ما سوار شو" فرموده: او پسرش نبود. عرض كردم آخر خود نوح او را پسر خود خوانده و گفته" يا بنى"؟ فرمود: درست است كه نوح او را پسر خود خوانده ولى او نمىدانسته كه وى پسرش نيست. «5»مؤلف: بعد از همه اين حرفها روايتى كه بشود به آن اعتماد كرد روايت حسن وشاء از حضرت رضا (ع) است.
(1 و 2) الدر المنثور، ج 3، ص 334.(3 و 4 و 5) تفسير عياشى، ج 2، ص 148.