2- توجه به خدا از راه عبادت بر مبناى اصل كلى و فطرى خضوع ضعيف در برابر قوى
وقتى انسان حكم كند به اينكه براى عالم خالق و خدايى است كه عالم را به علم و قدرت خود آفريده ديگر چارهاى جز اين ندارد كه در برابر او خاضع گردد، خضوعى عبادتى، تا ناموس عام عالمى را كه همان خضوع ضعيف در برابر قوى، و خاضع شدن عاجز و ناتوان در مقابل قادر و توانا، و تسليم شدن صغير حقير در مقابل عظيم كبير است پيروى كرده باشد، آرى اين ناموس عام در همه عالم جارى است و در همه اجزاى هستى حاكم است و با اين ناموس كلى است كه اسباب در مسببات اثر نموده و مسببات از اسباب متاثر مىشوند.البته اين ناموس در همه عالم، مظاهرى يكسان ندارد بلكه وقتى در موجودات جاندار صاحب شعور و اراده ظهور مىكند مظاهرش عبارت است از خضوع و انقياد ضعيف در برابر قوى همانطور كه از حال حيوانات بى زبان مشاهده مىكنيم كه وقتى خود را در برابر حيوانى نيرومندتر از خود مىبينند دچار حالت ياس مىشوند به اين معنا كه از مقاومت در برابر او و از غلبه يافتن بر او نوميد گشته تسليم و منقاد او مىشوند.و وقتى در انسانها ظهور مىكند مظاهرش وسيعتر و روشنتر از مظاهر آن در حيوانات است براى اينكه انسان داراى دركى عميقتر و خصيصه فكر مىباشد و در اجراى آن ناموس در غالب مقاصد و اعمالش به يك جور اجراء نمىكند، او در هر كارى جلب نفع و يا دفع ضرر را در نظر دارد هر جا كه اين منظورش با خضوع تامين شود، خضوعى متناسب آن از خود نشان مىدهد كه اين خضوعها نيز يك جور نيست مانند خضوع رعيت در برابر سلطان، و خضوع فقير در برابر غنى، و خضوع مرءوس در برابر رئيس، و مامور در برابر آمر، و خادم در برابر مخدوم، و متعلم در برابر معلم، و عاشق در برابر محبوب، و محتاج در برابر مستغنى، و عبد در برابر مولا، و مربوب در برابر رب، كه هر يك به نحو و شكلى على حده است.ولى همه اين خضوعها با همه اشكالى كه دارد يك حقيقت است و آن عبارت است از احساس ذلت و خوارى در نفس در مقابل عزت و قهر طرف مقابل، و آن شكل و قيافهاى كه حاكى از احساس درونى ذلت است عبارت است از همان عبادت، حال هر طور كه مىخواهد باشد و از هر كس كه مىخواهد باشد و در برابر هر كس كه مىخواهد باشد، و خلاصه مىخواهيم بگوييم همه انحاء خضوعها چه خضوع در برابر خداى تعالى و چه خضوع برده در برابر مولايش و چه خضوع رعيت نسبت به سلطانش و چه خضوع محتاج در برابر مستغنى و چه غير اينها، همه و همه عبادت است.