ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشكالى كه در اين نظريه هست اين است كه هم بر خلاف ظاهر آيه مورد بحث و هم بر خلاف ظاهر آيه سوره بقره و هم بر خلاف ساير آياتى است كه در اين باب وارد شده است و ذيلا ذكر مى‏شود:

" وَ ما تَفَرَّقُوا إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ" «1»" وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ" «2»

بطورى كه ملاحظه مى‏كنيد ظاهر همه اين آيات مخصوصا با در نظر گرفتن كلمه" بعد" اين است كه مردم هر يك در زمانى بر دين فطرت و پيرو دين حق بوده‏اند، و در زمانى ديگر به انگيزه دشمنى‏هايى كه با يكديگر داشته‏اند در دين اختلاف كرده‏اند.
پس، كلمه" كان" در آيه مورد بحث منسلخ از زمان نيست.
علاوه بر اين، چكيده اين نظريه اين شد كه بشر به حسب طبعش دائما بر دين توحيد بوده، و به حسب عملكردش دائما اختلاف داشته، و اين دو چيز با هم جمع نمى‏شوند، به اين معنا كه اختلاف اگر ريشه در فطرت نداشته باشد (هم چنان كه ندارد) دائمى نخواهد بود.

وجه ديگرى كه بعضى «3» از مفسرين در تفسير آيه گفته‏اند اين است كه" منظور از كلمه" ناس" همه مردم است، چون همه مردم در كفر و شرك ملت واحدى بودند و بعد از آمدن انبياء مختلف شدند، بعضى كافر و بعضى مسلمان".
و اين قول سخيف‏ترين اقوالى است كه در باره اين آيه گفته شده، چون صرفنظر از اينكه گفتارى است بدون دليل ظاهر آيات هم آن را رد مى‏كند، چون آيات ظهور در اين دارد كه اختلافها اگر ريشه‏يابى شود همه منتهى مى‏شود به دشمنى مردم با يكديگر، و آن هم بعد از آمدن دين حق و علمشان به آن دين، و چون چنين بوده جا داشته كه خداى تعالى حكم نهايى را بين آنها بكند، و عذاب و هلاكت را بر آنان نازل فرمايد، و اگر همه مردم بر كفر و شرك بوده‏اند و هيچ سابقه هدايت و ايمانى نداشته‏اند ديگر معنا ندارد كه آن حكم نهايى را مستند به دشمنى بعد از علم كند؟ و از اين گذشته چه معنا دارد كه خداى تعالى موجودى را خلق كند كه تمامى افرادش مستحق هلاكت، و كفر و شركشان مقتضى آمدن عذاب بر آنان باشد، و آيا آفريدن چنين خلقى نقض غرض نيست؟

و اين نظريه خيلى شبيه به مساله تفديه مسيحيان است كه مى‏گويند: خداى تعالى بشر را آفريد تا او را اطاعت كند، و در عوض خداى تعالى در بهشت سكونتش دهد، و ليكن بشر او را نافرمانى كرد و غرض خدا از اين آفريدن نقض شد، لا جرم خداى تعالى براى تدارك و جبران اين نقض غرض، مسيح را فداى بشر كرد تا بشر را عذاب نكند.


(1) و مردم در اين راه تفرقه و اختلاف نپيمودند مگر پس از آنكه علم و برهان (از جانب حق) بر آنها آمد، (ليكن دانسته) براى تعدى و ظلم به يكديگر اختلاف كردند." سوره شورى، آيه 14"

(2) اهل كتاب با يكديگر اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه علم پيدا كردند به اينكه دين حق كدام است، تنها انگيزه آنان در اختلاف دشمنى‏شان با يكديگر بود." سوره آل عمران، آيه 19"

(3) مجمع البيان، ط. بيروت، ج 3، جزء 11، ص 27.

/ 573