ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و مراد از اينكه فرمود:" تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ- در شهر خود تمتع كنيد" عيش و تنعم در حيات و زندگى دنيا است، چون خود حيات دنيا متاع است، يعنى مايه تمتع است. ممكن هم هست منظور تمتع از خود حيات نباشد بلكه كامگيرى از انواع نعمت‏هايى باشد كه در شهر براى خود فراهم كرده بودند از قبيل پاركها و مناظر زيبا و اثاثيه قيمتى و خوراكى‏ها و نوشيدنى‏هاى لذيذ و آزادى و افسار گسيختگى در پيروى هواهاى نفسانى.
جمله" ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ" اشاره است به جمله" تمتعوا ..." و" وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ" بيان آن تمتع است.

" فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً ..."

تفسير قسمتى از اين آيه يعنى جمله" فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا" در نظير همين آيه در داستان هود (ع) گذشت.

و اما قسمت ديگرش كه مى‏فرمايد:" وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ" معطوف است بر جمله‏اى كه حذف شده و تقدير كلام:" نجيناهم من العذاب و من خزى يومئذ" است، و كلمه" خزى" به معناى عيبى است كه رسواييش برملا گردد و مرتكب آن از فاش كردن كار خود احساس شرم كند. ممكن هم هست تقدير كلام چنين باشد:" و نجيناهم من القوم و من خزى يومئذ- ما صالح و گروندگان او را از شر آن قوم و از رسوايى امروز نجات داديم"، همانطور كه از همسر فرعون نقل كرده كه گفت:" وَ نَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ" «1».

و جمله" إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ" در موضع تعليل است براى مضمون صدر آيه و در اين جمله التفاتى از تكلم مع الغير در" نجينا- نجات داديم" به غيبت به كار رفته است، در آن جمله خداى تعالى به عنوان متكلم آمده بود و در اين جمله غايب به حساب آمده، و در نظير اين آيه در آخر داستان هود نيز اين التفات به كار رفته بود آنجا كه مى‏فرمود:" أَلا إِنَّ عاداً كَفَرُوا رَبَّهُمْ" و در آن، خداى تعالى غايب فرض شده، با اينكه در دو آيه قبلش متكلم به حساب آمده بود و وجه اين التفات اين است كه خداى تعالى غايب فرض بشود، تا صفات ربوبيتش ذكر شود و به خلق بفهماند كه از زى عبوديت خارجند و به ربوبيت پروردگار كفر ورزيده و نعمت‏هاى او را كفران كرده‏اند.


(1) پروردگارا مرا از شر قوم ستمكار نجات بده." سوره تحريم، آيه 11"

/ 573