ترجمه تفسیر المیزان جلد 10
لطفا منتظر باشید ...
جناب ابراهيم (ع) با فرستادگان الهى بگومگويى كرد تا شايد بتواند عذاب را از آن قوم بردارد، و ملائكه را متذكر كرد كه لوط در ميان آن قوم است، فرشتگان جواب دادند كه ما بهتر مىدانيم در آنجا چه كسى هست و به موقعيت لوط و اهلش از هر كس ديگر مطلعتريم و اضافه كردند كه مساله عذاب قوم لوط حتمى شده و به هيچ وجه برگشتنى نيست. «1»فرشتگان از نزد ابراهيم به سوى لوط روانه شدند و به صورت پسرانى امرد مجسم شده، به عنوان ميهمان بر او وارد شدند، لوط از ورود آنان سخت به فكر فرو رفت چون قوم خود را مىشناخت و مىدانست كه به زودى متعرض آنان مىشوند و به هيچ وجه دست از آنان بر نمىدارند، چيزى نگذشت كه مردم خبردار شدند، به شتاب رو به خانه لوط نهاده و به يكديگر مژده مىدادند، لوط از خانه بيرون آمد و در موعظه و تحريك فتوت و رشد آنان سعى بليغ نمود تا به جايى كه دختران خود را بر آنان عرضه كرد و گفت: اى مردم! اين دختران من در اختيار شمايند و اينها براى شما پاكيزهترند پس، از خدا بترسيد و مرا نزد ميهمانانم رسوا مسازيد، آن گاه از در استغاثه و التماس در آمد و گفت: آيا در ميان شما يك نفر مرد رشيد نيست؟ مردم درخواست او را رد كرده و گفتند: ما هيچ علاقهاى به دختران تو نداريم و به هيچ وجه از ميهمانان تو دست بردار نيستيم. لوط (ع) مايوس شد و گفت: اى كاش نيرويى در رفع شما مىداشتم و يا ركنى شديد مىبود و به آنجا پناه مىبردم. «2»در اين هنگام ملائكه گفتند: اى لوط ما فرستادگان پروردگار توايم، آرام باش كه اين قوم به تو نخواهند رسيد، آن گاه همه آن مردم را كور كردند و مردم افتان و خيزان متفرق شدند. «3»فرشتگان سپس به لوط (ع) دستور دادند كه شبانه اهل خود را برداشته و در همان شب پشت به مردم نموده، از قريه بيرون روند و احدى از آنان به پشت سر خود نگاه نكند ولى همسر خود را بيرون نبرد كه به او آن خواهد رسيد كه به مردم شهر مىرسد، و نيز به وى خبر دادند كه بزودى مردم شهر در صبح همين شب هلاك مىشوند. «4»
(1) سوره عنكبوت، آيه 32، سوره هود، آيه 76.(2) سوره هود، آيه 80.(3) سوره قمر، آيه 37.(4) سوره هود، آيه 81، سوره حجر، آيه 66.