ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بناچار ابرام به شتاب به طرف خيمه نزد ساره رفت و گفت:

بشتاب سه كيل آرد سفيد تهيه كن و نانى مغز پخت بپز، آن گاه خودش به طرف گله گاو رفته، گوساله پاكيزه و چاقى انتخاب نموده به غلام خود داد تا به سرعت غذايى درست كند، سپس مقدارى كره و شير با آن گوساله‏اى كه كباب كرده بود برداشته نزد ميهمانان نهاد و خود در زير آن درخت ايستاد تا ميهمانان غذا بخورند.
ميهمانان پرسيدند: ساره همسرت كجا است؟

ابرام گفت: اينك او در خيمه است.

يكى از ميهمانان گفت: من در زمان زندگيت بار ديگر نزد تو مى‏آيم، و براى همسرت ساره پسرى خواهد آمد. ساره در خيمه سخن او را كه در پشت خيمه قرار داشت شنيد و ابراهيم و ساره هر دو پيرى سالخورده بودند و ديگر اين احتمال كه زنى مثل ساره عادتا بچه بياورد قطع شده بود ساره بناچار در دل خود خنديد و در زبان گفت: آيا سر پيرى بار ديگر متنعمى و بچه‏دار شدنى به خود مى‏بينم با اينكه آقايم نيز پير شده؟

رب به ابراهيم گفت: ساره چرا خنديد و چرا چنين گفت كه آيا به راستى من مى‏زايم با اينكه پيرى فرتوت شده‏ام؟

مگر بر رب انجام چيزى محال مى‏شود؟

من در ميعاد در طول زندگى به سويت باز مى‏گردم و ساره فرزندى خواهد داشت. ساره در حالى كه مى‏گفت: اين بار نمى‏خندم منكر آن شد، چون ترسيده بود ابراهيم گفت: نه بلكه خنديد.
آن گاه مردان نامبرده از آنجا برخاسته به طرف سدوم رهسپار شدند ابراهيم (نيز) با آنها مى‏رفت تا بدرقه‏شان كند رب با خود گفت: آيا سزاوار است كارى را كه مى‏خواهم انجام دهم از ابراهيم پنهان بدارم؟

با اينكه ابراهيم امتى كبير و قوى است و امتى است كه همه امت‏هاى روى زمين از بركاتش برخوردار مى‏شوند؟

نه، من حتما او را آگاه مى‏سازم تا فرزندان و بيت خود را كه بعد از او مى‏آيند توصيه كند تا طريق رب را حفظ كنند و كارهاى نيك كنند و عدالت را رعايت نمايند تا رب به آن وعده‏اى كه به ابراهيم داده عمل كند.
پس رب (به ابراهيم) گفت: سر و صداى سدوميان و عموديان زياد شده يعنى چيزهاى بدى از آنجا به من مى‏رسد و خطايا و گناهانشان بسيار عظيم گشته، لذا من خود به زمين نازل مى‏شوم تا ببينم آيا همه اين گناهانى كه خبرگزاران خبر داده‏اند مرتكب شده‏اند يا نه و اگر نشده‏اند حد اقل از وضع آنجا با خبر مى‏شوم. آن گاه مردان (ميهمانان ابراهيم) با او خدا حافظى كرده و به طرف سدوم رفتند و اما ابراهيم كه تا آن لحظه در برابر رب ايستاده بود به طرف رب جلو آمد و پرسيد آيا نيكوكار و گناهكار را با هم هلاك مى‏كنى؟

/ 573