ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آيا اينگونه امر كردن را چيزى جز سفاهت در رأى مى‏توان نام نهاد، از سوى ديگر ما تو را مردى حليم و رشيد مى‏شناسيم و كسى كه به راستى حليم و رشيد است در جلوگيرى و نهى از هر كسى كه به نظرش‏
مى‏رسد كار بدى مى‏كند عجله نموده و در انتقام از كسى كه به نظرش مى‏رسد مجرم است شتاب نمى‏نمايد بلكه صبر مى‏كند تا حقيقت امر برايش روشن گردد، اين است معناى حلم و اين است طرز رفتار شخص حليم و همچنين كسى كه به راستى رشيد است در هيچ كارى كه در آن ضلالت و سردرگمى است اقدام نمى‏كند و تو كه مردى رشيد هستى چگونه به مثل چنين عمل سفيهانه‏اى كه صورتى جز جهالت و گمراهى ندارد اقدام كرده‏اى؟!

پس با اين بيان چند نكته روشن مى‏گردد:

نكته اول اينكه

اهل مدين دعوت شعيب را مستند به نماز او كردند، چون در نماز دعوت و بعث به معارضه با آن قوم است در پرستش بتها و كم‏فروشى آنها. و اين همان سرى است كه آنها از آن اينگونه تعبير كرده‏اند:" أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ ...- آيا نمازت تو را امر كرده كه (ما بت‏پرستى را) ترك كنيم" نه اينكه" أ صلاتك تنهاك ان نعبد ما يعبد آباؤنا- آيا نمازت تو را نهى كرده كه آنچه را كه پدرانمان مى‏پرستيدند بپرستيم؟"، در حالى كه در طبع آدمى تعبير از منع، بوسيله نهى از فعل بهتر است از امر به ترك فعل. و به همين خاطر حضرت شعيب در پاسخ از گفتار آنان كلمه" نهى" را استعمال كرد نه كلمه" امر به ترك فعل" را و فرمود:" وَ ما أُرِيدُ أَنْ أُخالِفَكُمْ إِلى‏ ما أَنْهاكُمْ عَنْهُ" و نگفت" الى ما آمركم بتركه". به هر حال منظور آيه يك چيز است و آن اين است كه بفهماند آن جناب مردم را از پرستش بتها و از كم‏فروشى منع مى‏كرد، دقت بفرماييد، چون اين از لطايف اين آيه است كه مملو از لطافت و نيكويى است. كه با دقت بدست مى‏آوريد كه تعبير" أَ صَلاتُكَ تَأْمُرُكَ ..." در اين آيه تعبيرى است مالامال از لطافت و حسن.

نكته دوم اينكه

مردم مدين در كلام خود گفتند:" أَنْ نَتْرُكَ ما يَعْبُدُ آباؤُنا- اينكه ما ترك كنيم آنچه را كه پدران ما مى‏پرستيدند" و نگفتند:" ان نترك آلهتنا- اينكه ما خدايانمان را ترك كنيم" و يا" ان نترك الاوثان- اينكه ما بت‏ها را ترك كنيم" و اين بدان جهت بود كه خواستند با اين تعبير خود اشاره كنند به دليلى كه در اين باره دارند و آن اين است كه اين بت‏ها را خود ما درست نكرده و پرستش آن را آغاز ننموده‏ايم بلكه پدران ما آنها را مى‏پرستيدند پس پرستش آنها يك سنت ملى و قومى است و چه عيبى دارد كه انسان سنت ملى و ديرينه خود را كه خلف‏ها از سلف خود ارث برده‏اند و نسلها يكى پس از ديگرى بر طبق آن سنت نشو و نما نموده‏اند محترم شمرده و بر طبق آن عمل كند، ما نيز هم چنان آلهه خود را مى‏پرستيم و به دين خود كه دين آباء ما است پاى‏بنديم و رسم ملى خود را از اينكه به بوته فراموشى سپرده شود حفظ مى‏كنيم.

/ 573