ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وجه نادرستى اين توجيه اين است كه ما مى‏دانيم شركاء در مقام استدلال بر اين هستند كه معبود مشركين نبودند. نه در اين مقام كه اثبات كنند هوى و شيطان دو معبود آنان بودند، چون معبود بودن هوى و شيطان براى مشركين به هيچ وجه سودى و ربطى به حال شركاء ندارد، و بلكه به ضرر آنها تمام مى‏شود، چون شركاء براى تبرئه خود گفتند" ما از عبادت مشركين غافل بوديم" و بنا به توجيه اين مفسر اين تبرئه لغو مى‏شود، زيرا هواى نفس مشركين نيز غافل از عبادت آنان بوده و اصلا آن را درك نمى‏كرد. و خلاصه، در اين غفلت و نداشتن درك هيچ فرقى بين شركاء كه اجسامى مرده و بى شعورند، و بين هواى نفس مشركين نيست.

و شايد مفسر مزبور در اين نظريه‏اش اعتماد كرده به حصرى كه از جمله" ما كُنْتُمْ إِيَّانا تَعْبُدُونَ" استفاده مى‏شود، و فكر كرده تقديم مفعول- ايانا- بر فعل- تعبدون- حصر را افاده مى‏كند، در حالى كه ظاهر آن مى‏رساند كه قصر قلب است، يعنى معبود بودن را از خود نفى و براى غير خود اثبات مى‏كنند، نه اينكه اصل عبادت را نفى كنند، چون از جمله" عن عبادتكم" به دست مى‏آيد كه شركاء منكر اصل عبادت نيستند، زيرا اضافه مصدر به معمولش مفيد ثبوت است.

ليكن حق مطلب اين است كه اگر اين شركاء به مشركين مى‏گويند:" ما كُنْتُمْ إِيَّانا تَعْبُدُونَ" در مقابل و در پاسخ مطلبى بود كه مشركين گفتند، و خداى تعالى گفته آنان را چنين حكايت كرده:" رَبَّنا هؤُلاءِ شُرَكاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوا مِنْ دُونِكَ" «1» كه در اين گفتار عبادت خود را از خداى سبحان نفى، و براى شركاء اثبات كردند، و معلوم است كه شركاء وقتى مى‏توانند اين تهمت را از خود دور كنند كه عبادت آنان را از خود نفى كنند و اما اينكه عبادت آنان براى چه كسى واقع شده ربطى به كار شركاء ندارد، و نمى‏تواند متعلق غرض آنها واقع شود. همه هم شركاء اين است كه خود را از دعوى شركت منزه بدارند، و همين كار را كرده‏اند، چون در گفتار خود احتجاج كرده‏اند به اثبات غفلت خود از عبادت آنان، و اگر متوجه عبادت آنان مى‏بودند و ايشان هم آنها را پرستيده بودند، بايد به دعوى شركت ملتزم شوند.

" فَكَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ ..."

معناى اين آيه با بيان گذشته ما روشن شد، تنها مطلبى كه باقى مانده اين است كه حرف" فاء" در آغاز جمله تعليل را مى‏رساند، و تعليل كردن با حرف" فاء" در كلام شايع و
رائج است، مثل اينكه مى‏گوئيم:" اعبد اللَّه فهو ربك- خدا را عبادت كن چون كه او پروردگار تو است".


(1) پروردگارا اينهايند آن شركائى كه ما به جاى تو آنها را مى‏پرستيديم." سوره نحل، آيه 86"

/ 573