ترجمه تفسیر المیزان جلد 10

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 10

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باران مى‏فرستد، و از زمين (باز تحت هزاران شرائط و نظامى دقيق) گياهان گوناگون مى‏آفريند، و مى‏روياند." أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ"، آيا اين چشم و گوش را خود براى خود درست كرده‏ايد؟

و يا اين بت‏هايى كه مى‏پرستيد؟ و يا خداى تعالى؟

او است كه به منظور تماميت فائده رزق، آنها را در اختيار شما قرار داد تا بوسيله آن دو، رزق طيب خود را تشخيص دهيد، چون اگر چشم و گوش نمى‏داشتيد موفق به اين تشخيص نمى‏شديد، و چيزى نمى‏گذشت كه تا آخرين نفرتان فانى مى‏شد." وَ مَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ" و كيست كه هر امر مفيد در باب خود را از غير مفيد خارج مى‏كند؟

" وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ"، و كيست كه انسان سعيد را از انسان شقى، و انسان شقى را از انسان سعيد خارج مى‏سازد؟

" وَ مَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ" و كيست كه نظام جارى در تمامى خلق را تدبير مى‏كند؟

" فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ"- به زودى خواهند گفت: او خداى تعالى است، و اعتراف خواهند كرد به اينكه همه تدبيرات جارى در انسان و غير انسان به او منتهى مى‏شود، چون وثنى مسلكان به اين معنا معتقدند. پس، رسول گرامى خود را مامور كرد به اينكه نخست آنان را توبيخ كند بر اينكه چرا تقواى الهى يعنى پرستش او را ترك كردند و غير او را پرستيدند، با اينكه حجت بر بطلان اين عمل بسيار روشن بود، و سپس از آن حجت نتيجه بگيرد كه يكتاپرستى واجب است، لذا در آغاز فرمود:" فَقُلْ أَ فَلا تَتَّقُونَ" و سپس فرمود:" فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ".

" فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ" جمله اول كه مى‏فرمايد:

" فَذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ"- همانطور كه گفتيم- نتيجه بحث قبلى است، و در آن رب را به صفت" حق" توصيف كرده، تا هم براى مفاد حجت توضيحى باشد، و هم براى جمله بعدى كه مى‏فرمايد:" فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ" مقدمه و زمينه‏چينى باشد.

در جمله" فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلالُ" لازمه حجت قبلى را يادآور شد، تا از آن نتيجه‏گيرى كند كه پس مشركين در پرستش بت‏ها در ضلالت‏اند، چون وقتى ربوبيت خداى تعالى ربوبيتى حق باشد، قهرا هدايت در پيروى آن ربوبيت و در پرستش آن مقام است، زيرا هدايت تنها با حق است و نه غير آن، پس در نزد غير حق كه همان باطل باشد چيزى به جز ضلال نخواهد بود.
و بنا بر اين، جمله مورد بحث در تقدير چنين است:

" فما ذا بعد الحق الذى معه الهدى الا الباطل الذى معه الضلال- پس بعد از حق، كه هدايت گره خورده به آن است چيزى به جز باطل كه ضلالت گره خورده به آن است وجود ندارد".

/ 573