نظريه ديگرى كه مفسرين «1» اظهار داشتهاند اين است كه: استثناى" إِلَّا أَنْ يُهْدى" استثنايى است منقطع (يعنى مستثناء قبل از استثناء داخل در مستثنا منه نبوده)، و منظور از جمله" أَمَّنْ لا يَهِدِّي- كسى كه راه نمىيابد" تنها بتها است، كه اصلا قابليت هدايت ندارند، و معناى آيه اين است:" آيا كسى كه به سوى حق هدايت مىكند سزاوارتر به متابعت است، يا كسى كه چون بتها اصلا هدايت پذير نيست، مگر آنكه خدا هدايتش كند كه در اين صورت البته هدايت مىشود".وجه نادرستى اين تفسير اين است كه نمىتواند مقابلهاى كه بين جمله" مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ" و جمله" أَمَّنْ لا يَهِدِّي" برقرار شده توجيه كند، براى اينكه وقتى مقابله بين هدايت به سوى حق و اهتداء به سوى آن تصور دارد كه برگشت معناى اين مقابله به اين شود كه بگوئيم:" آيا كسى كه به سوى حق هدايت مىكند سزاوارتر است به اينكه متابعت شود، و يا كسى كه اصلا اهتداء بردار نيست، مگر آنكه خدا هدايتش بكند و او مهتدى و راه يافته بشود، آن گاه غير خود را هدايت كند"، و وقتى برگشت معنا به اين شد، اين اشكال بر آن متوجه مىشود كه در اين صورت وجهى براى اختصاص دادن استثناء به مثل بتها كه اصلا هدايت پذير نيستند وجود ندارد، تا بگوئيم استثناء منقطع است، بلكه شامل مىشود هم آنهايى را كه بنفسه اهتداء
ندارند، و هم آنهايى را كه بوسيله غير اهتداء نمىپذيرند، و هم آنهايى را كه چون ملائكه مثلا بنفسه اهتداء ندارند، ولى بوسيله غير اهتداء مىپذيرند، و اگر چنين شمولى داشته باشد همان اشكال كه در وجه سابق بود بر آن وارد مىشود.
(1) تفسير المنار، ج 11، ص 363.