كيفيّت شناختن علي(عليهالسلام)
يكم
بنابراين كه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) همتاي جهان آفرينش باشد، معرفت آنحضرت(عليهالسلام) نظير شناخت جهان عيني، داراي مراتبِ متنوّع است، زيرا مبناي معرفت برخي حسّ و تجربه احساسي است و مدار شناخت بعضي، تعقّل و برهان عقلي است و پايه ادراك گروه ديگر، شهود و عرفان قلبي است.آنانكه موجودهاي عيني جهان آفرينش را با مبناي حسّ و تجارب احساسي ميشناسند، اساس معرفت علي بن ابيطالب(عليهالسلام) را در بررسي تاريخي و گزارههاي سمعي و بصري جستوجو مينمايند و از عُمْق و سَمْك معارف عقلي آن حضرت(عليهالسلام) محروم هستند.آنانكه حقايق جهان عيني را با براهين عقلي ميفهمند، با تحليل حكيمانه نهجالبلاغه و ديگر مآثر و آثار قيّمِ آن حضرت(عليهالسلام) از عُمق درياي علم و از سَمْك و ارتفاع آسمان دانش عَلَوي، در حدّ علم حصولي و شناخت مفهومي بهرهمند ميگردند، ولي از شهود عيني علوم آن حضرت(عليهالسلام) بينصيب هستند.آنانكه اسماي حسناي اِلهي را با مَشاهِد قلبي مييابند و با «عين اليقين» آيات خداوند را مينگرند، گرچه از ديگران در معرفت اسرار عَلَوي كاميابند، ليكن ازاكتناهِ مقامِ علمي آنحضرت(عليهالسلام) محروم خواهند بود.
دوم
بنابر اين كه اميرالمؤمنين(عليهالسلام) همتاي قرآن كريم باشد، تفسير حقيقت عَلَوي گاهي همانند تفسير قرآن مجيد، سلسلهاي و ترتيبي است و زماني موضوعي.روش تفسير سُنّت و سِيْرَتِ حقيقي آن حضرت(عليهالسلام) گذشته از سه مَنْهَجِ حِسّ و عقل و قلب يا تجربه و تعقّل و عرفان، مَنْهَج چهارمي دارد كه راهِ نَقْل و روش حديث است. تفسير موضوعي نحوه هستي آن حضرت(عليهالسلام) همانند تفسير موضوعي قرآن مجيد متنوّع است. همانطور كه متخصّصانِ علومِ گوناگون، موضوعي مناسب با رشته تخصّصي خود را انتخاب ميكنند و آيات مشتمل بر همان موضوع را محور تفسير موضوعي خود قرار ميدهند، فن آورانِ فنونِ متعدد، فن مناسب با رشتهتبحّري خويش را بر ميگزيند و سيرتِ ويژه عَلَوي(عليهالسلام) را كه حاوي آن فَن مزبور است، مدار تحليل و تفسيرِ خود قرار ميدهند.