علاقه علي (عليهالسلام) به مرگ
آن حضرت در باره خود ميفرمايد: من به مرگ علاقهمندم، زيرا به جهاني ميرسمكه حق در آن به طور يكنواخت جاري است و باطل در آن راه ندارد؛ جهاني كه يكنواختْ صدق است و كذب در آن نيست، ولي حق دنيا با باطل آن و صدقش با كذب مخلوط و ممزوج است. براي من هيچ چيز گواراتر از مرگ نيست.در جاي ديگر ميفرمايد: اگر شوق شهادت و اشتياق لقاي خدا نبود، هرگز لحظهاي به مصاف كافران نميرفتم و حاضر نبودم آنها را ببينم، و چون اشتياق به شهادت دارم، به انتظار نبرد آنان مينشينم.آن حضرت ميفرمايد: بهترين محبوب من همان مرگ است: «وإنّ أحبّ ما أنا لاقٍ إليّ الموتُ»[1].در جمله معروف ديگر ميفرمايد: من بيش از علاقه كودك به پستان مادرش، به مرگ علاقمندم؛ «والله لابنُ أبي طالبٍ انَس بالموت من الطفل بثدي أُمّه»[2].گواراترين چيز براي كودك به كام كشيدن پستان مادر است، ولي اين شوقْ حكيمانه و عاقلانه نيست، بلكه كودكانه است. از اين رو، به مرور انس به پستان از او كاسته ميشود، ولي شوق علي (عليهالسلام) و شاگردانش به شهادت و مرگ، حكيمانه و عاقلانه است وهرچه عمر آن حضرت بيشتر ميشود، شوق آنان شعله ورتر ميگردد. كسي كه از مرگ ميترسد، از آن در امان نيست و دوستدار بقا ماندني نيست، چنان كه اميرمؤمنان(عليهالسلام) ميفرمايد: «فلا يَنْجُو مِن الموت مَن خافه ولا يُعطي البقاءُ مَن أحبّه»[3].
[1] ـ نهج البلاغه، خطبه 180. [2] ـ همان، خطبه 5. [3] ـ همان، خطبه 38.