زهد اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) - شمیم ولایت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شمیم ولایت - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ولايعتقدها قراراً ولايرجو فيها مُقاماً فأخرجها من النفس وأشخصها عن القلب وغيّبها عن البصر وكذلك من
أبغض شيئاً أبغض أن ينظر إليه وأن يذكر عنده[1].

زهد اميرالمؤمنين(عليه‌السلام)

اميرمؤمنان(عليه‌السلام) به منزله جان پيامبر اكرم‏صلي الله عليه و آله و سلم است؛ (...تعالوا ندع أبنأَنا وأبنأَكم ونسأنا ونسأكم وأنفسنا وأنفسكم... )[2]، و در دامان آن حضرت رشد و تربيت يافته است. از اين‏رو، او نيز دنيا را همانند معلم و راهنماي خويش مي‏بيند و حقارت و پستي دنيا را به مردم معرفي مي‏كند.

آن حضرت مي‏فرمايد: دنياي شما از برگ جويده‏اي كه در دهان ملخي باشد، نزد من خوارتر و بي‏ارزش‏تر است؛ «إنّ دنياكم عندي لأهون من ورقةٍ في فم جرادة تقضَمها»[3]. هم‏چنين ايشان در كلام ديگري مي‏فرمايد: به خدا سوگند! دنياي شما در نظر من از استخوان خوكي كه در دست شخص جذامي باشد، پست‏تر است؛ «والله! لدنياكم هذه أهون في عيني من عراق خنزير في يد مجذوم»[4].

هنگامي كه «ضرار بن‏حمزه ضبائي» كه از ياران امام(عليه‌السلام) بود بر معاويه وارد شد، معاويه از او خواست كه حالات اميرمؤمنان(عليه‌السلام) را براي او شرح دهد. او در پاسخ گفت: گواهي مي‏دهم كه او را در بعضي از مواقف عبادتش ديدم، به هنگامي كه شب پرده تاريك خود را افكنده بود، او در محراب ايستاده و محاسنش را گرفته، همچون انسان مار گزيده به خود مي‏پيچيد و در تب و تاب بود و مانند انسان محزون و غمگين گريه مي‏كرد و مي‏فرمود:

اي دنيا! اي دنيا! از من دور شو! خود را به من عرضه مي‏كني؟

[1] ـ نهج البلاغه، خطبه 160.

[2] ـ سوره آل عمران، آيه 61.

[3] ـ نهج البلاغه، خطبه 224.

[4] ـ همان، حكمت 236.

/ 753