انسان از آن جهت كه به جامعه نيازمند است و خطوط اصيل سعادت او بيهماهنگي با ديگران ترسيم نميشود، بايد با همنوعان خود متحد باشد و چون انسان موجودي عيني و تكويني است، نه ذهني يا اعتباري، و نيز سعادت او همسان با هستي او حقيقتي عيني است، نه امري ذهني يا قراردادي، پيوند او با ديگران نيز بايد بر محورهاي عيني و تكويني باشد، نه اعتباري، همانند قراردادهاي تجاري، صناعي و زراعي كه تحت عناوين بيع، اجاره، صلح، مضارعه و مانند آن منعقد، و با تغيير اوضاع فسخ ميگردد و قرارداد جديدي منعقد ميشود.پيوند و اتحاد انسان با همنوعان خود در عينِ آنكه ربطي عيني و تكويني است، نه قراردادي و ذهني، بايد سهمي از جاودانگي و ابديت داشته باشد، به طوري كه در هر زمان و زميني و در هر عصر و مصر و نسلي قابل اجرا باشد و از دگرگونيهاي جغرافيايي و تاريخي محفوظ بماند. پيداست چيزي كه در دسترس تطاول حوادث واقع نميشود و با تحول زمان عوض نميگردد، جنبه جسماني و مادّي بشر نيست، زيرا جسم او از خاك و گل معيّن و در زمان و شرايط خاص واقع است و ناچار رنگ آنها را به همراه دارد و با فرهنگِ نشأت گرفته از خواص مادي قرين خواهد بود.ويژگي مزبور منشأ اختلاف قومي، نژادي و زباني، و مبدأ تفاوت در سنن، آداب، رسوم و نظاير آنها است كه در عين سودمندي اصالت ندارد و در ساختار گوهر جاويد آدمي سهم مؤثري نخواهد داشت، زيرا از هر سرزمين و در ميان هر نژاد و قوم و از ميان مردم هر عصر و مصر فرد صالح يا طالح پرورش مييابد.