بدون هراس از خدا هيچ كس به حكمت كه خير كثير است، نميرسد و حكيم هرگز بيپروا نخواهد بود و هر درجهاي از حكمت موجب حصول هراسي خاص ميشود.بنابراين، وارثان علوم انبيا(عليهمالسلام) بايد وارث هراس آنان و ميراث بَرِ انذارشان نيز باشند تا ورثه حقيقي آنان به شمار آيند و ساير مردم بتوانند از تعليم آنان بهرهمند گردند، همانند رسول خداصلي الله عليه و آله و سلم كه بيش از ديگران هراسناك عذاب الهي بود: (قل إنّي أخاف إن عصيت ربّي عذاب يومٍ عظيم)[2]؛ بگو [اي پيامبر] اگر به پروردگارم عصيان ورزم، از عذاب روزي بزرگ ميترسم.
نمونههايي از حكمت عملي در نهج البلاغه
اكنون نمونههايي از حكمت عملي در نهج البلاغه را مرور ميكنيم و در اين راستا به شرح نامه اميرمؤمنان به امام مجتبي(عليهالسلام) يا ابن حنفيه ميپردازيم كه پيرامون تهذيب نفس و پرورش روح است.اميرمؤمنان علي (عليهالسلام) در صدر اين نامه چنين نوشته است: از پدري كه در آستانهمرگ است و...،
[1] ـ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص272. [2] ـ سوره انعام، آيه 51.