ازاين كه در بخش پاياني آيه آمده است كه خدا تو را از مردم حفظ ميكند، معلوم ميشود كه نگراني پيامبر از خطر نظامي نبود؛ مهم خطر سياسي و جوسازي مردم حجاز بود كه مبادا بر اثر ضعف فرهنگي دچار شبهه شوند و بگويند: رسول گرامي داعيه رسالت در سر پروراند تا مردم را محكوم خاندان خود كرده، پسر عمو و داماد خود را جانشين خويش كند و امارت بر مردم را ميراث و موروث خاندان خود گرداند. اين ترس همواره هست و ترس نظامي نيست تا كسي بگويد، من خوف ندارم و خون شهيد مؤثّر است. اگر مردم جاهل و عوام بودند و قدرت تحليل نداشتند، رهبر الهي نيز كاري از پيش نمي برد.
نگراني موساي كليم(عليهالسلام) از جهل مردم
بدترين مشكل براي رهبران الهي ضعف فرهنگي مردم است؛ موساي كليم كه از پيامبران بزرگ اولوالعزم بود. كسي است كه از دريا و شمشير نميترسيد. وقتي ذات اقدس خداوند به او دستور داد كه به سوي دريا حركت كن، بنياسرائيل معترضانه به او گفتند: اي موسي! دريا در پيش رو و شمشير فراعنه در پشت سر ماست و ما را بين دو مرگ ميخكوب كردهاي. موسي(عليهالسلام) گفت: چنين نيست، زيرا پروردگارم با من است و به زودي مرا راهنمايي خواهد كرد؛ (كَلاّ إنّ معي ربّي سيهدين)[1].[1] ـ سورهشعراء، آيه 62.