خواستارى اسكندر روشنك را - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خواستارى اسكندر روشنك را





  • بيا ساقى آن آب جوى بهشت
    از آن آب و آتش مپيچان سرم
    چه فرخ كسى كو بهنگام دى
    بتى نار پستان بدست آورد
    از آن نار بن تا به وقت بهار
    برون آرد آنگه سر از كنج كاخ
    جهان تازه گردد چو خرم بهشت
    بگيرد سرزلف آن دلستان
    گل آگين كند چشمه قند را
    گزارشگر دفتر خسروان
    كه چون در سپاهان كمر بست شاه
    برآسود روزى دو در لهو و ناز
    در هفت گنجينه را باز كرد
    ز مصرى و رومى و چينى پرند
    لباس گرانمايه ى خسروى
    قصبهاى زربفت و خزهاى نرم
    ز گوهر بسى عقد آراسته
    بسى نامه مهر ناكرده باز
    فرستاد يكسر به مشكوى شاه به مرجان ز پيروزه بنشاند گرد
    به مرجان ز پيروزه بنشاند گرد



  • درافكن بدانجام آتش سرشت
    به من ده كز آن آب و آتش ترم
    نهد پيش خود آتش و مرغ ومى
    كه در نار بستان شكست آورد
    گهى نار جويد گهى آب نار
    كه آرد برون سر شكوفه ز شاخ
    شود خوب صحرا و بيغوله زشت
    ز خانه خرامد سوى گلستان
    به شادى گزارد دمى چند را
    چنين كرد مهد گزارش روان
    رسانيد بر چرخ گردان كلاه
    ز مشكوى دارا خبر جست باز
    برسم كيان خلعتى ساز كرد
    برآراست پيرايه ى ارجمند
    كه دل را نوا داد و تن را نوى
    كه پوشندگان را كند مهد گرم
    برآموده با آن بسى خواسته
    ز نيفه بسى جامه ى دل نواز
    به سرخى بدل كرد رنگ سياه طلاى زر افكند بر لاجورد
    طلاى زر افكند بر لاجورد


/ 374