باز آمدن اسكندر به روم - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باز آمدن اسكندر به روم





  • گر آن در كه يك يك در او بسته ام
    به يك جاى در رشته آرند باز
    جداگانه فهرست هر پيكرى
    همان ساقيان و گزارشگران
    نشيننده هر يك ز روى قياس
    كه داند چنين نقشى انگيختن
    چنان بستم ابريشم ساز او
    به جائى كه ناراستى يافتم
    سخن كان نه بر راستى ره برد
    كجا پيش پيراى پير كهن
    غلط گفته را تازه كردم طراز
    چو شد نيمه اى ز اين بنا مهره بست
    دگر نيمه را گر بود روزگار
    كه خواننده را سر برآرد ز خواب
    زمانه گرم داد خواهد امان
    كه در باغ اين نقش رومى نورد
    كنم گنجى از سفته طبع پر
    ز هر باغى آرم گلى نغز بوى گر اقبال شه باشدم دستگير
    گر اقبال شه باشدم دستگير



  • بهر مطلعى باز پيوسته ام
    پر از در شود رشته ى عقد ساز
    ز قانون حكمت بود دفترى
    كه بر هم نشاندم كران تا كران
    چو بر گنج گوهر نگهبان پاس
    بدين دلبرى رنگى آميختن
    كه از زهره خوشتر شد آواز او
    بر او زيور راستى بافتم
    بود خوار اگر پايه بر مه برد
    غلط رانده بود از درستى سخن
    بدين عذر وا گفتم آن گفته باز
    مرا نيمه ى عالم آمد به دست
    چنان گويم از طبع آموزگار
    به رقص آورد ماهيان را در آب
    چنين آمد انديشه را در گمان
    گل سرخ رويانم از خاك زرد
    چو فيروزه فيروز و درى چو در
    ز هر گل گلابى درآرم به جوى سخن زود گردد گزارش پذير
    سخن زود گردد گزارش پذير


/ 374