رسيدن اسكندر به كشور روس - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسيدن اسكندر به كشور روس





  • بيا ساقى آن بكر پوشيده روى
    كنم دست شوئى به پاك از پليد
    دگر باره بلبل به باغ آمدست
    خيال پرى پيكرى مي كند
    ازين كان تاريك اهريمنى
    هزار آفرين باد بر زيركان
    گزارنده ى شرح آن مرزبان
    كه چون شاه عالم به داناى روم
    به پيروزى آن نقش در خواسته
    ز خوبى چنان ساختش نقش بند
    چو پيكر برانگيخت پيكر نماى
    به هر جا كه مي رفت مي ريخت گنج
    به هر هفته اى منزلى چند راند
    چو منزل در آمد به بدخواه تنگ
    فراخى گهى بود نزديك آب
    در آن مرغزار از ملك تا سپاه
    چو انجم برآراست لشگر گهى
    جهان را ز رايت چو طاوس كرد
    به روسى خبر شد كه داراى روم سپاهى كه انديشه را پى كند
    سپاهى كه انديشه را پى كند



  • به من ده گرش هست پرواى شوى
    به بكر اين چنين دست بايد كشيد
    پرى پيش روشن چراغ آمدست
    مرا چون خيال پرى مي كند
    گهر بين كه آرم بدين روشنى
    كه روشن زر آرند ازين تيره كان
    گزارش چنين آورد بر زبان
    بفرمود تا سازد از سنگ موم
    چو پيروزه نقشى شد آراسته
    كه بربست بر نقش تركان پرند
    شه از پيش پيكر تهى كرد جاى
    به اميد راحت همى برد رنج
    به هر منزلى هفته اى چند ماند
    هژيران به كين تيز آرند چنگ
    فرود آمد آنجابه هنگام خواب
    برآسوده گشتند از آسيب راه
    كشيده به گردون درو درگهى
    سراپرده را در سوى روس كرد
    درآورد لشگر بدان مرز و بوم چو كوهه زند كوه ازو خوى كند
    چو كوهه زند كوه ازو خوى كند


/ 374