افسانه آب حيوان - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

افسانه آب حيوان





  • ز قطب فلك روشنائى نمود
    خط استوا بر افق سرنهاد
    به جائى رسيدند كز آفتاب
    سوى عطفگاه زمين تاختند
    زمين از هوا روشنائى ربود
    ز يكسو سياهى براندود حرف
    همى برد ره رهبر هوشمند
    چو گشت اندك اندك ز پرگار دور
    چنين تا گذرگه به جائى رسيد
    سياهى پديد آمد از كنج راه
    فرو ماند خسرو كه تدبير چيست
    سگالش نمودند كارآگهان
    درون رفت شايد بهر سان كه هست
    به چاره گرى هر كسى مي شتافت
    چو آمد شب آن نيم روشن ديار
    برآشفت گردون چو زنجيريى
    شد آن راه از موى باريك تر
    به بنگاه خود هر كسى رفت باز
    نبرده جوانى جوانمرد بود پدر داشت پيرى نود ساله اى
    پدر داشت پيرى نود ساله اى



  • برآمد فرو شد به يك لحظه بود
    ميانجى به قطب شمال اوفتاد
    نديدند بيش از خيالى به خواب
    در آن سايبان رايت افراختند
    حجاب سياهى سياست نمود
    دگر سو گذر بست درياى ژرف
    به يكسو ز پرگار چرخ بلند
    به هر دوريى دورتر گشت نور
    كه يكباره شد روشنى ناپديد
    جهان خوش نباشد كه گردد سياه
    نماينده ى رسم اين راه كيست
    كه هست اين سياهى حجابى نهان
    به باز آمدن ره كه آرد بدست
    به سامان چاره كسى ره نيافت
    سيه مشك بر عود كرد اختيار
    به زنگى بدل گشت كشميريى
    ز تاريكى شام تاريك تر
    در انديشه آن شغل را چاره ساز
    كه روشن دلش مهر پرورد بود ز رنج تنش هر زمان ناله اى
    ز رنج تنش هر زمان ناله اى


/ 374