گزارش چنان كردمش در ضمير بسى در شگفتى نمودن طواف وگر بي شگفتى گزارى سخن سخن را به اندازه اى دار پاس سخن گر چو گوهر برآرد فروغ دروغى كه ماننده باشد به راست نظامى سبكباش ياران شدند سكندر شه هفت كشور نماند مخور مى به تنها بر اين طرف جوىگر آيند حاضر ميت نوش باد گر آيند حاضر ميت نوش باد
كه خوانندگان را بود دلپذير عنان سخن را كشد در گزاف ندارد نوى نامه هاى كهن كه باور توان كردنش در قياس چو ناباور افتد نمايد دروغ به از راستى كز درستى جداست تو ماندى و غم غمگساران شدند نماند كسى چون سكندر نماند حريفان پيشينه را باز جوىوگر نى حسابت فراموش باد وگر نى حسابت فراموش باد