جنگ پنجم اسكندر باروسيان
بهر تير كز شست او شد روان به ده چوبه ى تير آن سوار بهى دگر باره پنهان ز بينندگان چنين چند روز آن نبرده سوار نبد هيچكس را دگر يارگى به جايى رسيدند كر بيم تيغ شكيبى به ناموس مي ساختند
شكيبى به ناموس مي ساختند
به پهلو درآمد يكى پهلوان زده پهلوان كرد ميدان تهى بيامد بجاى نشينندگان به پوشيدگى حرب كرد آشكار كه با او برون افكند بارگى پراكندگيشان درآمد چو ميغ خيالى به نيرنگ مي باختند
خيالى به نيرنگ مي باختند