نشسته به كردار سرو جوان ز عنبر خطى بر گل انگيخته هم از فتح دشمن دلش شاد بود طلب كرد يار دلارام را ز نامحرمان كرد خرگه تهى بتى فرق و گيسو برآراسته لب از ناردانه دلاويزتر دهانى و چشمى به اندازه تنگ سر آغوش و گيسوى عنبر فشان طرازنده ى مجلس و بزمگاه به فرمان شه چنگ را ساز كرد كه از شادى امشب جهان را نويست به هنگام گل خوش بود روزگار چو خورشيد روشن برآيد به اوج صبا چون درآيد به ديبا گرى گل سرخ چون كله بندد به باغ سكندر چو پيروزى آرد به چنگ چو كيخسرو ار مي شود جام گير ملك گر ز جمشيد بالاترستشه ار شد فريدون زرينه كفش شه ار شد فريدون زرينه كفش
كه گه لاله ريزد گهى ارغوان بر گل جهان آب گل ريخته هم از دوستيش خانه آباد بود پرى پيكر نازى اندام را سماع و سماع آور خرگهى مرادى به صد آرزو خواسته زبان از طبرزد شكر ريزتر يكى راه دل زد يكى راه چنگ رسن وار در عطف دامن كشان نوازنده ى چنگ در چنگ شاه در درج گوهر ز لب باز كرد همه شادى از دولت خسرويست بخندد جهان چون بخندد بهار ز روشن جهان برزند نور موج زمين رومى آرد هوا ششترى فروزد ز هر غنچه اى صد چراغ نه زيبا بود آينه زير زنگ چرا جام خالى بود بر سرير رخ من ز خورشيد والاتر استبه فتحش منم كاويانى درفش به فتحش منم كاويانى درفش