رفتن اسكندر به دز سرير - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رفتن اسكندر به دز سرير





  • از آنيم در جستن تاج و ترگ
    بهار چمن شاخ از آن بركشيد
    كفل گرد كردند گوران دشت
    گوزنان به بازى برآشفته اند
    همان نافه ى آهوان مشك بست
    بدين غافلى ميگذاريم روز
    چه سازيم تختى چنين خيره خير
    كنيم از پى ديگرى جام گرم
    چه سود اين چنين تخت كردن به پاى
    نه تخت زرست اينكه او جاى ماست
    چو بر تخت جاويد نتوان نشست چو در جام كيخسرو آبى نماند
    چو در جام كيخسرو آبى نماند



  • كه فارغ دليم از شبيخون مرگ
    كه شمشير باد خزان را نديد
    مگر شير ازين گور گه در گذشت
    هزبران هايل مگر خفته اند
    مگر چنگ و دندان يوزان شكست
    كه در ما زنند آتش رخت سوز
    كه بر وى شود ديگرى جاى گير
    كه ما را ز جايى چنين باد شرم
    كه تخته ست ما را نه تختست جاى
    كز آهن يكى كنده بر پاى ماست
    ز تن پيشتر تخت بايد شكست بجاى آبگينش نبايد فشاند
    بجاى آبگينش نبايد فشاند


/ 374