رسيدن اسكندر به كشور روس - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رسيدن اسكندر به كشور روس





  • چو روسان سختى كش سخت مغز
    كشيدند سرها كه تا زنده ايم
    بكوشيم كوشيدنى چون نهنگ
    بر اعداى دولت شبيخون كنيم
    چو دست از سنان سوى خنجر كشيم
    چو روسى سپه را دلى گرم ديد
    به لشگرگه به تدبير جنگ
    ز ديگر طرف شاه لشگر شكن
    بزرگان لشگر همه گرد شاه
    قدرخان ز چين گور خان از ختن
    دوالى ز ابخاز و هندى زرى
    زريوند گيلى ز مازندران
    بشك از خراسان و فوم از عراق
    ز يونان و افرنجه و مصرو شام
    جهاندار كرد از غم آزادشان
    چنين گفت كين لشگر جنگجوى
    به دزدى و سالوسى و رهزنى
    دو دستى نديدند شمشير كس
    سلاحى و سازى ندارند چست برهنه تنى چند را در مصاف
    برهنه تنى چند را در مصاف



  • فريبى شنيدند از اينگونه نغز
    بدين عهد و پيمان سرافكنده ايم
    نمانيم ازين گلستان بوى و رنگ
    به نوك سنان خاره را خون كنيم
    بدانديش را دام در سر كشيم
    ز نيروى خود كوه را نرم ديد
    ز دل برد زنگار و ز تيغ زنگ
    به تدبير ينشست با انجمن
    نشستند چون اختران گرد ماه
    دپيس از مداين وليد از يمن
    قباد صطخرى ز خويشان كى
    نيال يل از كشور خاوران
    بريشاد از ارمن بدين اتفاق
    نه چندانكه بر گفت شايد به نام
    به دلگرمى اميدها دادشان
    به پيكار شيران نكردند خوى
    نمايند مردى و مردافكنى
    همان ناچخ و نيزه از پيش و پس
    ز بى آلتان جنگ نايد درست چه باشد بريدن ز سر تا به ناف
    چه باشد بريدن ز سر تا به ناف


/ 374