نشاط كردن اسكندر با كنيزك چيني - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نشاط كردن اسكندر با كنيزك چيني





  • رحيقم به رقص آورد آب را
    ز مه طوق خواهى ببين غبغبم
    بدين قند كو با شكر خنديست
    اگر كيميا سنگ را زر كند
    سهيل يمن تاب را با اديم
    به چشمى دل خسته بريان كنم
    از اين سو كنم صيد و بنوازمش
    فريبم به درمان و سوزم به درد
    اگر راهبم بيند از راه دور
    وگر زاهدى باشد از خاره سنگ
    كنم سيم كارى كه سيمين تنم
    در باغ ما را كه شد ناپديد
    رطبهاي تر گرچه دارم بسى
    گلابم ولى دردسر مي دهم
    مگر ديد شب تركى روى من
    مگر ماه نو كان هلالى كند
    چو زلفم درآيد به بازيگرى
    بنا گوشم ار برگشايد نقاب
    زنخ را چو سازم از زلف بند چو پيدا كنم لطف اندام را
    چو پيدا كنم لطف اندام را



  • عقيقم مفرح دهد خواب را
    ز قند ار نمك بايد اينك لبم
    در بوسه بين چون سمرقنديست
    نسيم من از خاك عنبر كند
    همان شد كه بوى مرا با نسيم
    به چشمى دگر غارت جان كنم
    وز آنسو به دريا دراندازمش
    منم كاين كنم جز من اين كس نكرد
    برد سجده چون هيربد پيش نور
    درآرم به رقصش به يك بانگ چنگ
    ولى قفل گنجينه را نشكنم
    بجز باغبان كس نداند كليد
    بجز خار خشگم نبيند كسى
    نمك خواه خود را جگر مي دهم
    كه چون خال من گشت هند ويمن
    به اميد من خانه خالى كند
    به دام آورد پاى كبك درى
    دهان گل سرخ گردد پر آب
    به آب معلق درارم كمند سرين بشكنم مغز بادام را
    سرين بشكنم مغز بادام را


/ 374