خواستارى اسكندر روشنك را - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خواستارى اسكندر روشنك را





  • به كابين خسرو رضا داده ايم
    به روزى كه فرمان دهد شهريار
    به درگاه خسرو خرامش كنيم
    چو دستور فرزانه پاسخ شنيد
    رخ شه برافروخت از خرمى
    جوابى كه در گوش گرد آورد
    به روزى كه طالع برومند بود
    جهان جوى بر رسم آباى خويش
    به رسم كيان نيز پيمان گرفت
    در آن بيعت از بهر تمكين او
    بفرمود تا كاردانان دهر
    به منسوج خوارزم و ديباى روم
    سپاهان بدانسان كه ميخواستند
    كشيدند بر طره ى كوى و بام
    علم ها به گردون برافراختند
    پر از كله شد كوى و بازارها
    نشاندند مطرب بهر برزنى
    شكر ريز آن عود افروخته
    ز خيزان طرف تا لب زنده رود ز بس رود خيزان كه از مى رسيد
    ز بس رود خيزان كه از مى رسيد



  • كه از تخمه خسروان زاده ايم
    كه پيوند را باشد آن اختيار
    به آئين پرستيش رامش كنيم
    سوى شاه شد باز گفت آنچه ديد
    كه صيد جواب خوشست آدمى
    نيوشنده را دل به درد آورد
    نظرها سزاوار پيوند بود
    پريزاده را كرد همتاى خويش
    وفا در دل و مهر در جان گرفت
    به ملك عجم بست كابين او
    در آرايش آرند بازار و شهر
    مطرز كنند آن همه مرز وبوم
    به ديبا و گوهر بياراستند
    شقايق نمطهاى بيجاده فام
    جهان را نوآرايشى ساختند
    دگرگونه شد سكه ى كارها
    اغانى سرائى و بربط زنى
    عدو را چو عود و شكر سوخته
    زمين زنده گشت از نواى سرود لب رامشان رود را مي گزيد
    لب رامشان رود را مي گزيد


/ 374