داستان نوشابه پادشاه بردع - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

داستان نوشابه پادشاه بردع





  • ز هر گونه آرايش خوان كنند
    كنيزان چون شمع برخاستند
    نهادند نزلى ز غايت برون
    رقاق تنك، گرده ى گرد روى
    همان قرصه ى شكر آميخته
    اباهاى نوشين عنبر سرشت
    ز بس كوهه ى گاو و ماهى چو كوه
    ز مرغ و بره روى رنگين بساط
    مصوص سرائى و ريچار نغز
    ز بس صاف پالوده عطر ساى
    ز لوزينه ى خشك و حلواي تر
    فقاع گلابى گل شكرى
    جدا از پى خسرو نيك بخت
    نهاده يكى خوان خورشيد تاب
    يكى از زر و ديگر از لعل پر
    چو بر مائده دستها شد دراز
    به شه گفت نوشابه بگشاى دست
    به نوشابه شه گفت كى ساده دل
    در اين صحن ياقوت و خوان زرم چگونه خورد آدمى سنگ را
    چگونه خورد آدمى سنگ را



  • بسيچ خورشهاى الوان كنند
    ملوكانه خوانى برآراستند
    ز هر بخته اى پخته از چند گون
    ز گرد سراپرده تا گرد كوى
    چو كنجد بر آن گرده ها ريخته
    خبر داده از خوردهاى بهشت
    شده در زمين گاو و ماهى ستوه
    برآورده پر مرغ وار از نشاط
    ز بادام و پسته برآورده مغز
    بسا مغز پالوده كامد بجاى
    به تنگ آمده تنگهاى شكر
    طبرزد فشان از دم عنبرى
    بساط زر افكند بالاى تخت
    بر او چار كاسه ز بلور ناب
    سه ديگر ز ياقوت و چارم ز در
    دهان بر خورش راه بگشاد باز
    بخور زين خورشها كه در پيش هست
    نوا كج مزن تا نمانى خجل
    همه سنگ شد سنگ را چون خورم طبيعت كجا خواهد اين رنگ را
    طبيعت كجا خواهد اين رنگ را


/ 374