در حسب حال و انجام روزگار - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در حسب حال و انجام روزگار





  • چو پى سست و پوسيده گشت استخوان
    غرور جوانى چو از سر نشست
    بهى چهره ى باغ چندان بود
    چو باد خزانى درآيد به باغ
    شود برگ ريزان ز شاخ بلند
    رياحين ز بستان شود ناپديد
    بنال اى كهن بلبل سالخورد
    دو تا شد سهى سرو آراسته
    چو تاريخ پنجه درآمد به سال
    سر از بار سنگين درآمد به سنگ
    فرو ماند دستم ز مى خواستن
    تنم گونه ى لاجوردى گرفت
    هيون رونده ز ره مانده باز
    همان بور چوگانى باد پاى
    طرب را به ميخانه گم شد كليد
    برآمد ز كوه ابر كافور بار
    گهى دل به رفتن نيايد به گوش
    سر از لهو پيچيد و گوش از سماع
    به وقتى چنين كنج بهتر ز كاخ تماشاى پروانه چندان بود
    تماشاى پروانه چندان بود



  • دگر قصه سخت روئى مخوان
    ز گستاخ كارى فرو شوى دست
    كه شمشاد با لاله خندان بود
    زمانه دهد جاى بلبل به زاغ
    دل باغبانان شود دردمند
    در باغ را كس نجويد كليد
    كه رخساره سرخ گل گشت زرد
    كديور شد از سايه برخاسته
    دگرگونه شد بر شتابنده حال
    جمازه به تنگ آمد از راه تنگ
    گران گشت پايم ز بر خاستن
    گلم سرخى انداخت زردى گرفت
    به بالينگه آمد سرم را نياز
    به صد زخم چوگان نجنبد ز جاى
    نشان پشيمانى آمد پديد
    مزاج زمين گشت كافور خوار
    صراحى تهى گشت و ساقى خموش
    كه نزديك شد كوچگه را وداع
    كه دوران كند دست يازى فراخ كه شمع شب افروز خندان بود
    كه شمع شب افروز خندان بود


/ 374