سگالش خاقان در پاسخ اسكندر - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سگالش خاقان در پاسخ اسكندر





  • سخن راست گفتند پيشينيان
    همه تنگ چشمى پسنديده اند
    وگر نه پس از آنچنان آشتى
    در آن دوستى جستن اول چه بود
    مرا دل يكى بود و پيمان يكى
    خبر نى كه مهر شما كين بود
    اگر ترك چينى وفا داشتى
    مرا بسته عهد كردى چو ديو
    اگر كوه پولاد شد پيكرت
    نجنبد ز ياجوج پولاد خاى
    تذروى كه بر وى سرآيد زمان
    ملخ چون پرسرخ را ساز داد
    اگر سر گرائى ربايم كلاه
    مرا زيت و زنبوره در كيش هست
    سپهدار چين گفت كاى شهريار
    همان نيكخواهم كه بودم نخست
    چو گشتم پذيراى فرمان تو
    از اين جنبش آن بود مقصود من
    بدانى كه من با چنين دستگاه نباشم چنين عاجز و روز كور
    نباشم چنين عاجز و روز كور



  • كه عهد و وفا نيست در چينيان
    فراخى به چشم كسان ديده اند
    ره خشمناكى چه برداشتى
    وزين دشمنى كردن آخر چه سود
    درستى فراوان و قول اندكى
    دل ترك چين پر خم و چين بود
    جهان زير چين قبا داشتى
    به بدعهدى اكنون برآرى غريو
    وگر خيل ياجوج شد لشگرت
    سكندر چو سد سكندر ز جاى
    به نخجير شاهينش آيد گمان
    به گنجشك خطى به خون باز داد
    وگر پوزش آرى پذيرم گناه
    چو زنبور هم نوش و هم نيش هست
    نپيچيده ام گردن از زينهار
    به سوگند محكم به پيمان درست
    نبندم كمر جز به پيمان تو
    كه خوشبو كنى مجمر از عود من
    كه بر چرخ انجم كشيدم سپاه كه برگردم از جنگ بى دست زور
    كه برگردم از جنگ بى دست زور


/ 374