تعليم خضر در گفتن داستان - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تعليم خضر در گفتن داستان





  • هر آيينه كز خاطرش تافتم
    مبين سرسرى سوى آن شهريار
    گروهيش خوانند صاحب سرير
    گروهى ز ديوان دستور او
    گروهى ز پاكى و دين پرورى
    من از هر سه دانه كه دانا فشاند
    نخستين درپادشائى زنم
    ز حكمت برآرايم آنگه سخن
    به پيغمبرى كويم آنگه درش
    سه در ساختم هر درى كان گنج
    بدان هر سه دريا بدان هر سه در
    طرازى نوانگيزم اندر جهان
    دريغ آيدم كاين نگارين نورد
    در دولتى كو؟ كزين دستكار
    پرندى چنين زنده دارش كنم
    بدين نامه نامور دير باز
    نشستن گهى سازمش زين سرير
    به حرفى مسجل كنم نام او
    نه حرفى كه عالم زيادش برد به شرطى كه چون من در اين دستگاه
    به شرطى كه چون من در اين دستگاه



  • خيال سكندر درو يافتم
    كه هم تيغ زن بود و هم تاجدار
    ولايت ستان بلكه آفاق گير
    به حكمت نبشتند منشور او
    پذيرا شدندش به پيغمبرى
    درختى برومند خواهم نشاند
    دم از كار كشورگشائى زنم
    كنم تازه با رنجهاى كهن
    كه خواند خدا نيز پيغمبرش
    جداگانه بر هر درى برده رنج
    كنم دامن عالم از گنج پر
    كه خواهد ز هر كشورى نورهان
    بود در سفينه گرفتار گرد
    به ديوار او بر نشانم نگار
    ز گرد زمين رستگارش كنم
    بمانم بر او نام او را دراز
    كه باشد بروجاودان جاى گير
    كه ماند درين جنبش آرام او
    نه باران بشويد نه بادش برد رسانم سرش را به خورشيد و ماه
    رسانم سرش را به خورشيد و ماه


/ 374