سگالش نمودن اسكندر بر جنگ دارا - شرف نامه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شرف نامه - نسخه متنی

الیاس بن یوسف نظامی گنجوی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سگالش نمودن اسكندر بر جنگ دارا





  • كه تا چرخ گردنده و اخترست
    چراغ جهان گوهر شاه باد
    توئى آنكه نيروى بينش به توست
    به هر جا كه باشى خداوند باش
    چو پرسيدى از ما به فرخنده راى
    چنانست رخصت براى صواب
    تو بنشين گر او با تو جنگ آورد
    ز دست تو يك تيغ برداشتن
    گوزنى كه با شير بازى كند
    ز دارا نيايد به جز ناى و نوش
    تو زو بيش در لشگر آراستن
    شبيخون تو تا بيابان زنگ
    تو دين پرورى خصم كين پرورست
    تو شمشيرگيرى و او جام گير
    تو با دادى او هست بيدادگر
    تو بيدارى او بى خودى مي كند
    بدآن بد كه از جمله شهر و سپاه
    ببينى كه روزى هم آزار او
    نوازشگرى هاى بد رام تو ز حق دشمنى چند باطل ستيز
    ز حق دشمنى چند باطل ستيز



  • وزين هر دو آميزش گوهرست
    رخ شاه روشن تر از ماه باد
    برومندى آفرينش به توست
    ز تخمى كه كارى برومند باش
    بگوئيم چون بخت شد رهنماى
    كه شه بر مخالف نيارد شتاب
    بر او تيغ تو كار تنگ آورد
    ز دشمن سر و تيغ بگذاشتن
    زمين جاى قربان نمازى كند
    گر آيد به تو خونش آيد به جوش
    خراج از زبونان توان خواستن
    تماشاى او تا شبستان تنگ
    فرشته دگر اهرمن ديگرست
    تو بر سر نشينى و او بر سرير
    تو ميزان زور او ترازوى زر
    تو نيكى كنى او بدى مي كند
    ز نيكان ندارد كسى نيكخواه
    كسادى در آرد به بازار او
    برآرد به هفتم فلك نام تو مكن چون كند باطل از حق گريز
    مكن چون كند باطل از حق گريز


/ 374