لوامع صاحبقرانی جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
واجب الوجود بالذّات نمىكند و عقلا قبيح است از جهت غير او پس اصل نماز كردن اقرار است به آن كه معبود او خداونديست كه پروردگار عالميانست و چون وجوب وجود دلالت بر نفى شريك مىكند پس عبادت واجب عبادت خداوند بىشريك و نظير است يا آن كه چون خدا را عبادت مىكند و غير او را عبادت نمىكند پس اين عبادت نفى شريكست ديگر آن كه ذات بذاته او مستحق عبادتست پس در نماز به عبادت خداوند خود مىايستد با مذلت و مسكنت و خضوع و اعتراف به گناهان در دعاها و قنوت و طلب مغفرت مىكند كه حق سبحانه و تعالى از تقصيرات او درگذرد يا آن كه اصل نماز بمنزله آنست كه غلام گريخته نزد آقاى عظيم الشأن ايستد و هر چند نام نبرد تقصيرات خود را چون آقا مىداند و او با شكستگى و ذلت به نزد آقا آمده است زبان حال او دلالت بر اينها مىكند هر چند ذكر نكند بلكه اين عنوان طلب احسن طلب است ديگر هر روز به نزد خداوند رفتن و سجده كردن از روى تعظيم از لوازم بندگى است و نماز مشتمل است بر آن.ديگر آن كه نماز سبب آنست كه هميشه به ياد خداوند خود باشد در حال نماز و بعد از آن به تعقيبات و پيش از آن به انتظار دخول وقت.ديگر آن كه بنده طاغى و ياغى نباشد چون بنده كه به خدمت آقا نرود ياغى است.ديگر چون بنده در دنيا و عقبى محتاج رحمت غير متناهى الهى است پس چون در نماز داخل مىشود از روى خضوع و خشوع تذلل و دستها بر مىدارد به درگاه او هر چند چيزى را نطلبد اين نحو ايستادن خود را در معرض الطاف و احسان او در آوردنست با آن كه بر خود واجب ساختن كه هميشه در مقام بندگى باشد و در شب و روز به ياد او باشد اعلى مراتب كمالات بندگان