لوامع صاحبقرانی جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
به ايشان هست و صدوق تقيه گفته است كه آن موضع خيمه منافقين بود كه چون حضرت را ديدند كه دست بلند كرده است و على را بر داشته است و اين كلمات را مىفرمايد بعضى به بعضى گفتند كه نظر كنيد به چشمهاى او كه چگونه مىگردد كه گويا چشمهاى ديوانه است و آن چشمى بود كه مىكردند باين گفتگو و بسيار بود كه شتر را از پا مىانداختند باين گفتن حق سبحانه و تعالى از جهة كشف اسرار ايشان و دعاى چشم زخم عالميان اين آيه را فرستاد كه ترجمهاش اين است كه نزديك بود كه كافران ترا از زخم چشم بلغزانند و از پا در آورند اگر نه عصمت ما مىبود و مىگويند كه ديوانه شده است در محبت على چنانكه مرتبه ديگر اين را گفته بودند كه مذكور خواهد شد در مبحث تسبيح حضرت فاطمه زهرا (صلوات اللَّه عليها) و دروغ مىگويند و نه چنين است كه تو از پيش خود گويى و نيست اين اقامت على مگر تذكيرى مر عالميان را كه بخاطر آوردند كه در ميثاق عهد بستند با خداوند عالميان و همه بلى گفتند در وقتى سبحانه و تعالى فرمود كه آيا من خداوند شما نيستم و محمد پيغمبر شما نيست و على امام شما نيست و ائمه يازده از فرزندان او امامان شما نيستند همه گفتند بلى.و صدوق چون مضمون اين خبر را ياد كرد با اخبار ديگر كه مذكور شد درهم كرده تتمه خبر را ذكر كرد كه خبر داد باين خبر حضرت صادق (عليه السلام) حسان شتربان ثقه را در وقتى كه آن حضرت را از مدينه مشرفه به مكه معظمه مىبرد و حضرت فرمودند كه اى حسّان و اگر نه اين بود كه جمّال من بودى و اعتماد بر تو داشتم اين حديث را به تو نمىگفتم و ممكن است كه حسان اين حديث را تمام روايت كرده باشد و كلينى بعضى از آن را و همه حديث حسان باشد و ليكن بعيد است چنانكه به تتبع يافتهايم كه اكثر اخبار اين كتاب را از كلينى نقل كرده است و در اين صورت مراد صدوق از (اخبر بذلك) تتمه حديث