لوامع صاحبقرانی جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
عنه)(1)
و بسند قوى كالصحيح منقولست از اسماعيل كه گفت سؤال كردم از حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا (صلوات اللَّه عليهما) از پوستها و پوستين و در تهذيب- عن الجلود الفراء يشتريها- است و اين اظهر است به اعتبار موافقت لفظ اخبار ديگر و شخصى مىخرد اينها را در بازارى از بازارهاى كوفه كه اهل كوهستانها امتعه خود را در آنجا مىفروختهاند و در عراق عرب كوه نمىباشد و از كردستان و همدان پوست و پوستين مىبردند و مىفروختند و در بعضى از نسخ الخيل است چون اسب نيز از اين اطراف مىبردند و پوست نيز داشتند و اوّل اظهر است آيا لازم است كه بپرسند از بايع هر گاه شيعه اثنى عشرى نباشد كه اين پوست را تزكيه كردهايد يا نه يا از ديگران بپرسند و اگر خود گويند كه ما ميته را به دباغت پاك نمىدانيم بخريم يا ايشان ثابت سازند كه اين پوست را تزكيه كردهاند يا غرض از سؤال عدمش را باشد به قرينه جواب حضرت (صلوات اللَّه عليه) كه فرمودند كه اگر بايع اين پوستها كفار بوده باشند پس سؤال كنيد يعنى اعتماد به گفته كفار نمىتوان كردن و اگر فروشنده كان را به ببيند كه نماز مىكنند از ايشان سؤال مكنيد چون افعال ايشان محمولست بر صحت و محتملست كه مراد از نماز گذارندگان مسلمانان باشند چون نماز كردن از لوازم اسلام است و اين معنى اظهر است حاصل آن كه پوست را از كفار نمىتوان گرفت و از مسلمانان مىتوان گرفت و ظاهرا از نواصب و غلاة نيز توان گرفت اگر چه در كفر با ساير فرق شريكند هر چند كفر ايشان اشدّ است و مشهور آنست كه از نواصب و خوارج و غلاة و مرتدان و مجسّمه نمىتوان گرفت و اين احوط است بنا بر آن كه اصل عدم تزكيه است تا ظاهر شود كه پوست مذكى است و دست مسلمانان دليل طهارتست و اگر از كفار بگيرند و دو عادل گواهى دهند كه اين پوست را مسلمان تزكيه كرده است يا كافر از مسلمانان خريده است نماز مىتوان