لوامع صاحبقرانی جلد 3
لطفا منتظر باشید ...
ابراهيم و لفظ ابن محمد در هيچ كتابى از كتب حديث و كتب رجال نيست و ظاهرا از قلم نساخ زياد شده است چون در فهرست صدوق نيز نيست و چون صفوان از اهل إجماع است جهالت يوسف ضرر ندارد و او روايت كرده است از حضرت امام جعفر صادق (صلوات اللَّه عليه) كه فرمودند كه باكى نيست كه جامه تارش و تكمهاش و علمش حرير محض باشد و مكروه يعنى حرام نيست مگر حرير خالص از جهت مردان و ظاهرا علم اعم است از سجاف و آن چه در اصل جامه بافته مىشود كه حرير محض مىشود بعضى از جامه و لفظ تكمه دلالت مىكند بر آن كه ما لا يتم الصّلاة اگر حرير محض باشد ضرر نداشته باشد اگر چه فرقى هست ميان آن كه متصل به جامه باشد يا جدا باشد مانند بند زير جامه و بند چاقشور چون آن چه متّصل است از قبيل تار و پود مىشود و يا مانند ابريشمى كه جامه را به آن مىدوزند و دلالت مىكند اين حديث بر آن كه لازم نيست كه اكثرش يا نصفش حرير محض نباشد چنانكه بعضى از عامه به آن قايل شدهاند.و هم چنين حديث صحيح بزنطى كه گفت شخصى از حضرت امام رضا (صلوات اللَّه عليه) سؤال كرد از جامه كه از كج و پنبه بافته باشند و كج يا ابريشم زياد از نصف باشد آيا در آن نماز مىتوان كرد حضرت فرمودند كه باكى نيست حضرت امام موسى كاظم (صلوات اللَّه عليه) چند جبه چنين داشتند دلالت مىكند بر آن كه نصف در كار نيست پس احاديثى كه واقع شده است كه اگر يكى از تار يا پود خليط باشد ضرر ندارد بر سبيل مثال خواهد بود با آن كه عمده آنست كه اكثر اخبار نهى حرير محض يا خالص يا مبهم است بمعنى خالص پس اگر حرير محضش نگويند كافى خواهد بود و اكثر علما گفتهاند كه مىبايد اقلا خليط عشر باشد و نديدم حديث عشر را و ظاهر آنست كه اگر نصف عشر نيز خليط باشد و آن را حرير محض نگويند كافى باشد بلى مىبايد كه قدرى نباشد